🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 غزل در حبس

(ثبت: 204) آبان 20, 1394 

غزل در حبس

به چشمت ؛ اقتدا کردم ؛ نماز صبح و شب را ، هم

که آرامش دهد چشمت؛ زتابش،تاب وتب را، هم

زنی ، پلک و شفا بخشی ؛ مریض و لال و عمیا را

به تعطیلی کشی ؛ روزی، طلب کارو مطـب را، هم

غزل ها ، پشت درهای دل و ذهنم، به زندان ست

بلد خواهم ؛ به لب خوانی , که داند ؛ داغ لب را ، هم

بیا ! با لهجه ی شیرین،گساریم ؛آه غم، فرهاد !

بیا ؛ با هم ، بچینیم ؛ از نخیلستان؛ رطب را ، هم

بیا ؛ تا ، یک شب شعری ، بسازیم ؛ از غم دفتر

تـرحــم آورد بر مـا ؛ قـلـم ، درگاه رب را ، هم

هوای کوچه سنگین ست؛و میترسد؛ غزل ،شب ها

مُـوَجّه ، عـذرِ نادانی ؛ که خودسازد ؛ سبب را، هم

فـراغ خـاطــر و میـلی ، نمـانــده ؛ در دل شـاعـر

سماعی کرده رقص آرد ، مسیح بوالعجب را ، هم

بیا ؛ با ما مـدارا کن ؛ غروب جمعـه ، دلگیـر است

بیا ؛واجب به جای آریم؛ازان پس مستحب را، هم

نظرها 38 
  1. نگار حسن زاده

    آبان 20, 1394

    بلد خواهم ؛ به لب خوانی , که داند ؛ داغ لب را ، هم 

    سلام مهربانوی مهرآیینم

    مثل همیشه خیلی خیلی خوب و زیبا بود

    مرحبا

    لذت بردم

    شاد وسلامت باشید همیشۀ ایام

    • سلام عزیز دلم دختر نازنینم 

      ممنونم از اینکه در این سایت پاک دختری دارم که همیشه در کنارم بوده بسیار خرسندم و حق تعالی را شاکر 

      مقدمت گلباران عزیز دلم 

      • صباغ کلات

        آبان 20, 1394

        .

        سلام . دخترم . 

        زنی پلک ؛ و شفا بخشی ؛ باعلی شکل عمیا را 

        یا ..

        بیا ؛ با لهجهء شیرین گساری کوه غم ؛ فرهاد 

        زیباتر بودند . 

        یاشاسین منیم سولماز گولیم .        

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      .

      بلـد خواهم ؛ به لب خوانی , که داند ؛ داغ لب را ، هم 

      چنان چون محرم سلطان، که داند ؛ اسم شب را ، هم 

      …………………………………………………………………..

      دخترم  ! درود بر شما . 

      نگار اعظم شعر پاک . ممنونم

        

      .

  2. علی اصغر اقتداری

    آبان 20, 1394

    سلام بانو

    شعر زیبایی بود    لذت بردم

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      .

      سلام . جناب  اقتداری عزیز .

      خوش آمدید  ؛ استاد گرامی 

      سپاس ها .   

      .

    • سلام و عرض ادب خدمت شما 

      سپاسگزار حضور و نظر ارزشمندتان هستم 

      مقدمتان گرامی در پناه حق

  3. طارق خراسانی

    آبان 20, 1394

    سلام و درود بر بزرگ شاعر سرایم

    چه غوغایی کرده اید!! ما شاءالله

    از شما شعری با این سبک و سیاق  تا به حال نخوانده بودم .

    محکم است و فاخر

    در پناه خدا………………………………………………………………

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      « مدتی،این مثنـوی[ در گفتنش] تآخیرشد »

      دستگاه  آفـرین اش ، پاپی … تعمیـــر شد 

      آنقدر دیر آمدن ، شد ؛ اینقدر شیر آمدن 

      پس،زمان، صرف امیدو دولت تدبیر شد 

      بسکه گفتم؛پند.وکس نشنید؛شد کارم سکوت

      من یقین دارم ؛ پدر اینگونه بود؛و پیر شد 

      بزم طـارق می پذیــرد ؛ شاعـــر آزاده را

      این چنین ! دست الهی ، درپی تقریر  شد 

      ………………………………………………………

      پایمردیتان . بر دوام و قرار 

      سپاس ها    

      • صباغ کلات

        آبان 20, 1394

        .

        تصحیح :

        « سکوت »  را 

        با « کساد » 

        تعویض کنیم . 

        ممنونم

    • سلام و عرض ادب خدمت استاد خراسانی گرانسنگ 

      حضور ارزشمندتان را ارج می نهم  و از لطف شما سپاسگزارم به لطف خدا زیر سایه پدر و استاد عزیزم و شما سروران گرانقدر می آموزم 

      مقدمتان گرامی در پناه حق

  4.  سلام و درود بر شما بسیار ارزشمند  معطر شدم از گل اندیشه شما  بانوی بزرگوار   زنده و سر بلند باشی طیب الله

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      .

      طیب الله ! این نفس ، هر  دم 

      هست ؛ الله  یار اینچنین آدم 

      هم هنرهست؛هم صفای ادب

      جمع ، در قلب پاکتان ؛ باهم 

      ………………………………………..

      سپاس ها بزرگوارم . 

      جناب خادمیان عزیزم .        

      .

      • صباغ کلات

        آبان 20, 1394

        .

        تصحیح : 

        « چنین »

        در مصرع دوم زاید است  .

        ممنون. 

    • سلام و عرض ادب خدمت شما جناب خادمیان گرانقدر

      حضور ارشمندتان مایه ی مباهات است 

      سپاسگزا لطف و بزرگواری شریفتان هستم 

      مقدمتان گرامی در پناه حق

  5. آبان 20, 1394

    درود بر سرکار عالی

    مرحبا // سروده ی زیبایی است . فقط موارد ذیل به نظر قاصر حقیر آمد

    1- بیا با لهجه ی شیرین گساریم آه را فرهاد

    2- زنی ، پلک و شفا بخشی ؛ به اعلی شکل ،  عمیـا را

    3-در این مصرع حشو بسیار واضح است: {بیا ؛ تا ، یک شب شعری ، بسازیم ؛ بیستون آیین}

    • سلام و درود خدمت شما 

      سپاسگزارم از لطف و نقد حضرتتان 

      حق با شماست و بنده این سه مصرع را موقع تایپ کلماتش را بدون توجه به وزن تغییر دادم که با راهنمایی شما متوجه اشتباهم شدم و الان ویرایش می کنم 

      سپاسگزارم گرانقدر 

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      .

      سلام . جناب حاج محمدی بزرگوارم 

      می بخشید . 

       1- و 2 – کجای وزن  این دو مصرع ، ایراد دارد ؟ 

      3 – بیا؛  تا، یک شب شعری ، بسازیم : بیستون آیین 

      حشو ، در کدام  کلمه است . ؟

      ممنون می شوم . از راهنمایی 

      درود 

      • سلام و عرض ادب و احترام محضر مقدس پدر عزیزترینم 

        خوش آمدید و قلم و قدم رنجه فرمودید 

        مقدمتان روی چشمان مهربانو 

        پدرجان حشوی وجود نداشت فقط در کلمات گساریم و بسازیم چون "م "با حرف مابعد ش  ادغام نشده بود وزن به هم خورده بود 

        حشو یا اضافه گویی یعنی آوردن واژگان و عباراتی که چیزی بر معنای کلام یا جمله نمی افزاید و فقط آن را طولانی می کند.

        حشو بر سه گونه است:

        ۱-حشو ملیح :این حشو،از محاسن کلام است.

        ۲-حشو متوسط:این حشو،نه حُسن دارد و نه قُبح .

        ۳-حشو قبیح:این حشو،از معایب کلام است.

        در صورتیکه شعر بنده هیچکدام از این موارد را نداشت 

        فقط به خاطر مشکل وزنی که داشت ویرایشش کردم 

      • آبان 21, 1394

        سلام حضرت دوست

        اولا بزرگوارم کی گفته بود لغزش وزنی دارند ؟ پیشنهادی برای روانتر شدن دو مصرع داده شده بود . ثانیا : دو مصرع مورد اشاره  تغییر داده شده و اصلاح گردیده اند و اگر پیش از اصلاح را می دیدید خود در می یافتید . ثالثا : شاعره ی ارجمند و گرامی خود به وجود لغزش وزنی قبل از اصلاع صحه گذاشته اند . رابعا : حشو در این است که { یک } و { یای وحدت یا تنکیر دز پایان کلمه ی {شعری }هر دو افاده ی معنی همدیگر را می کنند . شگفتا ادیب فرهیخته ای چون حضرتتان از مشاهده ی حشوی بدین بزرگی در مانده اید !!!

    • سلام و درود خدمت شما جناب حاج محمدی فرزانه 

      ببخشید در ذیل پاسخ بعدی شما چون گزینه ی پاسخ نداشت مجبور شدم اینجا بنویسم 

      گرامی شما فرمودید حشو هست در حالیکه بنده نه به اذعان حشو بودن بلکه به دلیل لغزش وزنی که داشت متوجه اشتباهم شدم و ویرایش کردم اما در مور حشو بودن سخن شما را نمی توانم بپذیرم 

      بیا تا یک شب شعری بسازیم بیستون آیین  

      به نظر بنده اینجا ی زائدی وجود ندارد بلکه صنعت واج آرایی بکار رقته با تکرار شش بار ی  و دو بار شین و دو بار سین  

      یا را از کدام کلمه می توانیم حذف کنیم بیا  شعری  ؛ بسازیم ؛ بیستون ؛ آیین 

      در بیا بیستون و آیین ی  لاینفک هستند  حالا بیا  یک شعری بسازیم برای رساندن مفهوم بیان لازم است 

      و همچنین برای بیان کلمات مورد نطرمان اعداد را می آوریم یک شب یک شعر دو چشمت یک دست دوپا 

      و یک در اینجا برای تاکید  رفته 

      و در ضمن استاد عزیزتر از جانم حضرت صباغ به تمام قواعد و آرایه ها تسلط کامل دارند دفاع ایشان نه از روی تعصب بلکه از روی آگاهی است 

      پایدار باشید در پناه حق

      • آبان 21, 1394

        با سلام مجدد به حضور گرامی شاعره ی فرهیخته خانم زینالی

        شما هر سه موردی را که من به حضور گرامیتان عرض کرده بودم پذیرفته و فرموده اید : {حق با شماست و بنده این سه مصرع را موقع تایپ کلماتش را بدون توجه به وزن تغییر دادم که با راهنمایی شما متوجه اشتباهم شدم و الان ویرایش می کنم } مشکل حشو محرز است خواهرم . گناه کبیره ای هم نیست در اشعار بزرگان ادب فارسی هم می شود نمونه های فراوانی یافت حضرت مولانا نیز گفته است :

        دید موسی یک شبانی را به راه

        {یک شبانی} حشو است . حشو آشکاری هم هست . ولی حضرت مولانا گفته است . حضرت حافظ هم گفته است :

        دردم از یار است و درمان نیز هم .

        { نیز هم } همان {نیز نیز}یا همان { هم هم } است و حشو بسیار واضحی است . و اصولا اگر در آثار شعرا ی بزرگ و کوچک این موارد یافت نشود من و شما از کجا شاهد مثال برای متعلمین بیاوریم که مثلا این عبارت حشو است ؟

        آسمان به زمین نمی آید اگر حشوی در اثر کسی وجود داشته باشد خواهرم . حضرت استاد صباغ را دورادور می شناسم و به ایشان قلبا ارادت دارم . ایشان دو مصرعی را که من با پیشنهاد اصلاحی به حضورتان نوشته بودم گمان برده بودند که همان دو مصرعی بوده که در متن اولیه ی اثر شما وجود داشته و چون در آن دو مصرع پیشنهادی لغزش وزنی نیست پرسیده بودند که کجای این دو مصرع لغزش وزنی دارد !!! با این گمان مسلم است که حق با حضرت ایشان است . گذشته از اینکه من هم اصلا نگفته بودم که در اثر شما لغزش وزنی ای وجود دارد !

      • صباغ کلات

        آبان 21, 1394

         سلام . گرامیدختم . 

        خانم مهربانوی  گرامی  مهرم . 

        البته ، یک موضوع که تازگیها ، همه جا فقط ، به آن استناد می کنند . همین مورد ِ : 

        « یک » و « ی » نکره است . ( مد شده) 

        البته ، که درست است .  ولی ، دراین موارد : 

        [ یک پادشاهی بود …..

        یک روزی  … 

        حتی ، بیش از این …( یکی پیری از ) تکرار « ی » نکره ]

        ………………………………………………..

        اما،  دوستان عزیز ! این جا اینگونه نیست  .

        [ بیا ؛ تا،  یک شب شب شعری ، بسازی ؛ بیستون آیین . ]

        دقت فرمایید …. «یک » علامت نکره نیست .  بلکه علامت معرفه است . 

        [ « یک » شاعر ، چنین باید باشد . .. یا « یک » مشهدی … هیچوقت …]

         این « یک  » یک ِ معرفه است .نه یک نکره  .چون ، جنس را نشان می دهد 

        و  در « بیستون » که هم که اسم خاص است ؛ نمی تواند نکره بشود ؛ هرگز .

        پس ، یک شاهد برای این مطلب است . 

        مگر ،  در محاوره و کوچه و.. که  (یک احمدی ) از تو بسازم که … ادبی نیست . 

        « یک» معانی بسیاری  دارد . درجای خود در پ. ن ها نوشته ام . 

        فقط ، در  یک مورد ، نکره است . 

        ……………………………………..

        حشو  نیز ، ملیح است . و حشو ملیح ، شعر را ،  زیباتر می کند . و عیب نیست  حسن است . 

        ……………………………………….

         واما ، من ، یک واج  را ( اضافه یا کم ) باشد در ستون خطای های تایپی قرار می دهم 

        و هرگز ! تصوری در  سواد و اغلاط ، نمی برم  . 

         . باخودم می گویم . در نگاه بعدی خواهد دید . و هدفش این نبوده . می بینم ؛ و مطرح نمی کنم . 

        مثلاً : تایپ شود  : خاموسی بهتر … واضح است . که غرض خاموشی بوده است .

        آن هم ، در باره ء کسی که استاد عروض  سایت هاست . 

        ………………………………….

        موفق باشید . 

                

      • صباغ کلات

        آبان 21, 1394

        .

          سلام . دخترم . 

        …………………………

        یک سؤال فنی ….

        «ی» فنی ،نکره نیست . 

        چرا پای هر کامنت اجازه پاسخ ممنوع شده . ؟

        اینکه به مباحثات لطمه می زند . یکی بالی یکی پایین . 

        اونهم در حالیکه ، هرکسی مجازاست ؛ هرکسی  را زیر سؤال ببرد . 

        با ایرادات من در آری ،( من در آوردی . غلط است ) . 

        داشتم آواز می خواندم .

        [ یک حمومی من بسازم ؛ چل ستون چل پنجره ….] 

        تمام تصورات پوچ حشو ، موجود است . و لی ، ملایمات و قراین را ، چه کنیم ؟ 

        من ، می سازم …. و خودم ،  نمی شناسم  ؛ چه می سازم ؟ ولی …

        می دانم ؛ 40 ستون دارد 

        می دانم ؛ 40 پنجره  دارد 

        وبقیه اش را شما بخوانید ؛ و قراین تعریفی دیگری بیفزایید . . از کج کلاه خان و…..و…

        ببینیم …. نکره می شود ؟ یا معرفه . 

        کاش ! در حد کوچه بازاز ی ها ، اصول بلاغت را بشناسیم . 

        واینقدر … ……« درمانده  از تشخیص حشو نشویم »

        فعل را ، دو قسمتی کردم . نیمی را، اول . نیمی را ، پایانی . قراردادم . تا ، ضمیرم ، خوش ! برقصد . 

        می بخشید .که کار برایتان درست کردم . ……

        ولی بشکرانه ء دیدار تازه شدن با سلامت نورچشمی . ترانهء کج کلاه خان مورد  دارد . 

        درود بر دختر بزرگمهرم . 

                

  6. صباغ کلات

    آبان 20, 1394

    .

    راه ، خطارفته ام ؛ بر هدفی  دست  ، نه 

    گرچه ،در آزاد ره ،ختم به بن بست ؛ نه 

    سر ، به دوار اوفتاد ؛ از نشدن کامیاب

    زانکه،به مقصود خود،پای به پیوست؛نه

    ورنه من و دیرکرد!ازچه سبب میشود؟ 

    باورتان، اندکی ،این سخنم، هست ؟ نه 

    حبس غزل،ممکن است؟ این عملی شاق نیست؟ 

    نـان ، به عمل آوریـم ؛ خـربزه  آب ست ؛ نه ؟

    فهم سخن مشکل است؛ گرنشود ؛ سر ، سبـک

    حّـد خـدا جاری است ؛ لیک، به سر مست ، نه

    دست مــریــزادتـان ! زاین همــه ، نغـز کلام 

    گر نشود بخت، یار؛ ماهی یی در شست ، نه 

    ………………………………………………………………

    الهی شکر …! .. کمی ….. به موقع رسیدم 

    یاشاسین . منیم سولماز گئولیم .       

    .

    • فاطمه سپهری

      آبان 20, 1394

      سلااااااااام استاد

      • صباغ کلات

        آبان 20, 1394

        .

        خوش آمدید گرامیدختم . 

        خانم سپهری  گرانقدرم . 

        درود    

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

       سلام . گرامیدختم . 

      مهربانوی عزیز و استادبانوی عروض  شعر پاک 

      دخترم . یک حرف م اضافی تایپ کرده اید .فقط در یک مورد 

      ب/یا /؛ تا،/ یک /

      ش/ب-بی/  شع/ری،

       ب/سا/ زی/  بی/

      س /تو/ن آ – نا / یین  

      ……………………..

      ب/یا / ؛ با / له

      ج/هء = یی /شی/رین ،/

       گ/ سا/ ری/ م آ/

      هُ /غم / فر هاد !

      ……………………………………………….

      عوض نکنید . صحیح اند . ..

      ………………………………………………

      . در ضمن باید سعی کنیم ؛ حشو ، بیاوریم . تا ، کُت زیبایی ، در برمان باشد 

       البته ، حشوی که قبیح نباشد . و شما ، هرگز در غزلیاتتان  نداشته اید . 

      حشو قبیح را،  امروزه ، کودکان هم می شناسند . . و دیگر ، کسی  

      « سنگ سیاه حجر الاسود »  نمی گوید 

      این مطلب را ، در پ.ن .  آرایه ها .  با عناوینی ازجمله  : 

      جملات معترضه .

      مفصل گفته ایم . 

      یعنی : علاوه بر طول جمله ، گاه  در عرض آن، پیمودن توضیح بیشتری می دهد 

      موفق باشید .

              

      .

      • سلام و عرض ادب و احترام مجدد در مجدد محضر پدر عزیزم 

        پدرجان متاسفانه من در موقع تایپ آه را کوه تایپ کرده بودم و همچنین نوشته بودم بیا تا یک شب شعری بسازیم بیستون آیین که "م" وزن را خراب کرده بود چون سرو صدا در خانه زیاد بود حواسم پرت شد و به وزن دقت نکردم 

        جانم فدای پدر عزیزم 

      • صباغ کلات

        آبان 21, 1394

        .

        سلام . دخترم . 

         فعل ِ

        « بسازیم »

        در شخص ِ

        « بسازی . »

        بوده است . 

        حوب !  « م » را ، بر می داشتید . 

        کافی  بود .و درست .

        واین ،  چه ربطی به حشو دارد . 

        لابد « م »  جون ، زاید است ؛ پس، حشو هم هست ؟ 

        ………………………….

        موفق باشید .     

  7. فاطمه سپهری

    آبان 20, 1394

    سلام بانوی مهر پرور
    عجب غزل زیبا و موزونی
    لذت بردم خواهر گلم
    پاینده باشی نازنین

    • صباغ کلات

      آبان 20, 1394

      .

      د خـتـرم ! ممنونم. ؛ از تشریف ها 

      قدرم افزون شد ؛ گرامی ! مرحبا 

      در سپهرشعربانو یک ستاره بود کم

      آفرین ! برقدرت حق شکر از بار خدا

      …………………………………………………

      ممنونم. دخترم . 

      دروتان       

    • سلام و درود بیکران خدمت بانو سپهری فرهیخته 

      ممنونم و سپاسگزارم از حضور ارزشمند و حسن نظرتان 

      خوش آمدید 

      لطف حضورتان مایه ی ابتهاج و افتخار است 

      مقدمتان گلباران

       در پناه حق

  8. سلام بر مهربانوی عزیز واستاد صباغ گرامی وعزیز دل.

    ازمباحث شما بزرگان آموختم البته لذت نبردم چون این مشکلو با عروض همیشه دارم برام سخته یاد بگیرم واز روز ازل هرچی این مهربانو خواست یاد بگیرم نشد که نشد . چون بیشتر به موسیقی علاقه دارم که موسیقایی باشد با تقطیع مشکل دارم. اما راست وحسینی از زمانی که کمر همت بستن و به شاگردی استاد صباغ در آمدن الحق والانصاف اشعارشون در کنار هنر وفن عروض بسیار پیشرفت کرده وهمیشه متعجبم از این کارش. البته نه اینکه مهربانو استعدادش بالا باشد که اگر بود تا سن 50سالگیش به این مهم دست پیدا کرده بود . ببین استادش استاد صباغ چه اعجوبه ای هستند که چنین کار مهمی رارو مغز مهربانو انجام دادند واین به نظرم بهترین خروجی سایتهای ادبی است. استاد دمت گرم ومهربانو واقعا خوشحالم که اشعارتون وبهتر است بگم غزلهاتون به این درجه از پختگی رسیدن. وبا این غزلتان میشود گفت:شاعر مهربانو. آثارکمال همنشینی که میگویند مصداق بارزش همین   همنشینی استاد صباغ واستاد مهربانو است. .دست هردو بزرگوار درد نکنه ومریزاد .آفرین مهربانو وصد آفرین استاد صباغ یاعلی ودر پناه خدایی که شما دومخلوق عزیز را خلق کرد .یاحق

    • صباغ کلات

      آبان 22, 1394

      .

      گر خود ، بگویی ؛ و خود ، بی عمل ، شوی 

      ترسم ؛ اسیر  یک . دو، سه تایی، دغل شوی 

      این قدر ! لاف دوستی و عشق ….. می زنی 

      بایست ؛ عــــروض دان بزرگ محــل شوی 

      موسیقی اول ست ؛ و ازو می چکد عروض 

      سـاده است  کار ؛ بتـابی !؟  زحـل ، شوی 

      هرشعر قـوشمــه را دوسه باری ، مرورکن 

      چون عــاشقـان صاحب ســازِ بغــــل شوی

      (دُ . رِ)چه فرق؟با(دو.سه )دارد؛ عزیز من!

      تا، نُت ، نواخته ؛ همچون « فَ. عَل» شوی 

      با مهربانـوی ، ار، نروی ؛ پا به پا ، درست 

      کی  !؟ بر تمـام فـن و هنـر، مشتمــل شوی 

      حتماً، بگیر ؛ کار، به دست، از همین دَم اش 

      سالی ، به سر نیــامـده ؛ استـاد ، بَل ، شوی 

      بسیار…….بوده اند ؛ چنیـن ! و چنـان ! شدند 

      شایسته است ؛ شــاعــــــر  بین الملل شوی 

      ……………………………………………………….

      طیبات : 

      ممنونم ؛از عنایت  و ازمهر و لطف دوست 

      دارای این صفات نکو ، یحتمل !!!!!!! شوی 

      این (نکته ! )، بهرآن،به رقم خورددن اوفتاد 

      یعنی : مچل مکن ؛ که مبادا !!!! مچل شوی 

      …………………………………………………………

      یوموشاق دامار …… یاراماس تاپار .

      من هم . چنو . 

      ببخشید ؛  از مزاحیّه ها 

      تسلیم …..         

      .

      • درویش دولتی

        آبان 22, 1394

        شرمنده استاد جسارتمو ببخشید متاسفانه من علاقه ای به این عروض ندارم وحتی کارآیی شو نمیدونم . در هرصورت شرمنده که اذیتتون کردم. درود وبدرود وبه مهربانو هم سلام برسانید. وخوشحالم که از گذشته بیشتر میدرخشد. ممنون از فقیر ودرویش نوازیتان در این مدت کوتاه که در محضرتان تلمذ کردم. یاعلی

      • سلام و عرض ادب و احترام محضر مقدس پدر عزیزم 

        پدرجان عمرا اگه من به درویش عروض یاد بدم حاضرم برم سر کوه ارارات نهضت سوادی راه بندازم اما یه کلمه عروض به درویش نگم که خودم دیوونه میشم 

    • سلام و درود بیکران خدمت داداش درویش مهربانم 

      داداش حالا اینا که گفتی تعریف بود یا ……

      اما بالاخره یه حرف حق از زبونت شنیدم هیه والا " بلبل از فیض گل آموخت سخن , ورنه نبود 

      این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

      ممنونم از این همه لطف برادرانه ی شما 

      و خدا را شکر می کنم که برادری راستگو مهربان و شوخ طبعی چون شما را دارم که بسیار برایم عزیزید اول خواستم کمی دعوات کنم اما دیدم پرچم آتش بس رو بالا زده ای ناچارا اینا رو نوشتم 

      مقدمتان گرامی در پناه حق

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا