🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باید بپرسم از کسی جای خودم را
شاید بیابم سهم دنیای خودم را
هرگز شبیه آسمانی بی ستاره
باور نکردم صبح فردای خودم را
من ناخدای زورقی بی بادبانم
گم کرده ام فانوس دریای خودم را
در چشم من هر شب خیالی خیس لغزید
حتی ندیدم خواب روءیای خودم را
از دست بغضی که گلویم را خراشید
تنها گرفتم در بغل پای خودم را
احساس درد و غصه هم دیگر ندارم
از بس که خشکاندم عصب های خودم را
کمتر کسی یکرنگ و یکدل دیده ام که
پنهان نمودم زخم پیدای خودم را
*ه ج ح*
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
بستن فرم