🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
صادرات قوت ما يك فكر بى فرجام بود
واردات بنجلات تعبيرى از اوهام بود
ميلياردها ليتر آب در مزرعه ها ريختيد
ميوه هاى ناب ما در كشتى بيگانه بود
اندرون سد ما آبى دگر باقى نماند
بس كه زير پاى صيفى هاى ما تالاب بود
هر شب و روز اين تريلى ها به يغما مى برند
قوت اين ملت بجاى سفره در تاراج بود
هرچه مى كوشد ضعيف قوتى نمى يابد دگر
نان محرومان به خشكى همره صد آه بود
تا به كى اين گشنگى مهمان محرومان شود
كاسب پروانه دار در چشم حاكم يار بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم