🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قصّـــه اعــتماد

(ثبت: 243919) دی 7, 1400 

 

بعد تو ارگ دل از زلزله ات ویــــران شد
سر هـر کنگره ای کـوه غمی مهــمان شد

گونه ی خیس مرا دیدی و فهمیدی کـه
با نگاهی دلمــان رفت و ببین باران شد

رفتنت کل اصول عشـــق را بـــرهم زد
صــورت مساله این بود ولیکــن آن شد

این هــمان شرط وفاداری و دلداری بود
آن ولی جور و جفــا جستن در پایان شد

ماجـــرا شکل خوشی داشت ولی یـکباره
قصه غمگین و به دلگــیری یک رمان شد

باد بی رحم خـــزان گلشـن رویا را کشت
باغ بیچـــاره دچاره غضب طـــوفان شد

بعـد تو در دل سرخورده ی من شادی مرد
دل من دستخــوش باور یـــک بهتان شد

اعتمـــاد از دلمان پر زد و جــایش تردید
آمد و همچو جنینی به رحـــم پنــهان شد

به خـــطا رفتی و بر بـــاور خــود پابندی
گلــی از شاخه جدا ، ریشه کن از گلدان شد

حــــاسدان بر هدف خویش رسیدند ، ولی
سُستی از بـــاور ما بود که این امکــان شد

……………………….
Ali…senator…D.r

 

 

 

 

نقدها
  1. سلام
    غزل زیبایی ست
    روی این بیت بیشتر کار کنید
    رفتنت کل اصول عشـــق را بـــرهم زد
    صــورت مساله این بود ولیکــن آن شد

    چون این و آن در مصرع دوم آمده است باید در مصرع نخست دو موضوع متضاد وجود داشته باشد تا اول این بود و بعد آن شد، جواب بدهد.
    الان دوچیز مجهول است رفتن را اگر بخواهیم اولین موضوع مجهول قرار دهیم نمی تواند صورت مساله باشد ، اگر آمدن بود و بعد رفتن از این و آن می توانستیم به نحوی مطلوب سود جوییم.
    تو بنا بود بیایی و چه راحت رفتی
    صورت مسأله این بود ولیکن آن شد!
    به این شکل بیت سلامت خود را به دست می آورد.
    در پناه خدا شاد زی🌿👏👏👏👏👏🌿

نظرها
  1. فریبا نوری

    دی 7, 1400

    اعتمـــاد از دلمان پر زد و جــایش تردید
    آمد و همچو جنینی به رحـــم پنــهان شد

    سلام و درود

    🌷🍃🌷🍃🌷

  2. سلام و دروووود
    بسیار زیبا

  3. خسرو فیضی

    دی 7, 1400

    . درودها نثارتان 🌺
    . استاد ارجمند اشعارتان یکی زیباتر از دیگری
    .
    . باد بی رحم خـــزان گلشـن رویا را کشت
    . باغ بیچـــاره دچاره غضب طـــوفان شد
    .
    . و باغ را دیگر شاخ و برگی نیست که نیست!!!!
    . روزگارتان بهاری و شادمان باد 🌺🌿🌹🌿🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا