🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ماراتن

(ثبت: 209970) اردیبهشت 27, 1398 
ماراتن

هزارشطّ ثانیه
در نشیب وگیج
گذشته از سر
به دریا ، هایِ !هیچ
هی خرابِ بی خلسه و خرابات
در دوّار بودن خوف و خطر
لنگان
بی قصد به دور ترین نگاه
رفته می شدم…
بی توشه و توش
خسته و مدهوش
آغوش می جست ، آغوش
زخم
در مان ، نه
با التماس پانسمان می خواست از شرارت روز
عجز و لابه
پر کرده پرده های ضخیم وکرگوش
اشباح بی رحمی
خنجر نهاده به پهلوی رویا
که بمیر
زمین
زیر چنگال کرکسان
در مردار خواری خویش
آسمان لاشخوار بی کسی
های ! آهنین
خاک
سنگیندل سخت
هی در کدورت خود فرو می رفت…
آدم
در نمای نخ شعار های بی ربط
از نعل اسبی گرفته
تا مزخرف حقوق بشر
در مرگ مدرّج دست و پا می زد
گندگی هم از آنطرف
در چربی مرتب لگد به خود می زد
کرگدن ، های ، هار
نقاب مهر بانی به شاخ
در تعمیق زخم همه اش عربده
بی جغرافیای جنوب
آماج بود
آشیانه بر شاخه های لرزان درطوفان می جست
موسیقای متن روز ، زوزه بود
هزار شمع دراین دیجور بس نبود
مگرش خورشید تیغ بکشد به اینهمه غلط
به این شومی شب و بی معرفت
هی بروز ، سیاه روزی زمین مهندسی می کرد…
و
از همه بدتر
هزار فغان وفریاد طلب کمک
در شبا نه روز
از فرط گنگی مرده
درین نامعادله ی چندین مجهولی
هزار کاسه و کوزه
بر سر بی گناهی شکسته
فقط شاخ نامیزان برتریست
در بلوند می روید
البته
از شدت سیاهی
ما هزاران شیرجه
در سیلاب خطر و طغیان طوفانزده
بدنبال حلقومی
بایدمان فشرد به قهر
پشت پرده و در
در کمی ما بازای اینهمه در بدر …

 

 

 

 

 

نظرها
  1. سلام و عرض ادب بزرگوار. دستمریزاد🌹🌹

  2. زانا کوردستانی

    اردیبهشت 28, 1398

    سلام و درود بر شما شاعر بزرگوار
    بسیار زیباااااا
    احسنت

    موفق باشید و در پناه خدای مهربان
    غمت بر باد آمین
    👏👏👏👏👏🌹🌷🌺🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا