🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ماه تاب در آب

(ثبت: 212804) مرداد 11, 1398 
ماه تاب در آب

حتّی
در روشنی آب
نوشا نوشم بود
در جام نقره گون مهتاب
با خودم
در گفتگوی سرخ بلند
با گلنارها ی رقصان چمن
تا
لبالب گل برگها که می رفت
در پیوندی با پارگیهای پلک
و جامه دران نگاه معرفت
فتحم بود و فتوح
درین نادر صبوح
زیر پای چپ شیپوران طلب
زخمم
بیجاده های جنون گم می کرد …
از شدت مست
در پیالگی چشمان موج می زد
و
مهمتر
در آبی بی نقش هم
من می رقصیدم لبالب
اندیشه گم
در معرکه عشق
می دود پشت سر مرکب بی مهار تازگی وطلب
فهم
با دامانی اردیبهشت می وزد…
بر سکونترین پر شکوه کوه
که ترا در سپید ترین سطوت بلند
به ستارگان سر، گره در هماغوشی می زد…
فاصله
بی معنی ترین مزخرف واژه ی روز بود
زیر پای لگد
آماسی بود از خبیثترین شکم و زیر با خط زر
هیچم بود
بی هیچ نگران نگاه
تومتن بودن بودی
سوگندان
به لاریب فیه!
اسطوره ی شیران ویلان با نگاه شرف
تب و تاب نامیرایی بیشتر از
آغوش تو نیست
آن را
جار زده ای در شیپوری گلِ نارها
و فصل هم
از تواتر نگاه گرانباریت بیشتر نیست
به نگاهت اززمین برمی خیزد…
در قامت گلبنان سرخ و سبز و سپید و زرد
ای آسمانی!
آبی قشنگ
در معنی و لفظ
آنت مادر این چهاررنگ
هفت از تو می دمد
در رنگین کمان زلف باغ بودن من
در بیدریغی بیشتر
هدیه به هرچه هست
و
جز این سزاوار تماشایی تونیست
از ضیق تنگناهای پست پس سوزن
عبور کرده
اوراق دلیردل و زیرکی اندیشه ورز
چشم
چشمه ی آبان می شود …
متنی از آتشکده های آذر
دمادم شیوه ی خورشید می چشد…
این شیفته روزان رنگین و تر
به آشکار و صحن
به کنه نمورزندگی در دلهای تنگ
شعله ناکی خطر می زد
و تو
در روشنای تبلورت
برده ای در قبضه ی خطر ناکی دست
عقل مانده در دسترس
زیر پای بیجاده ی جنونی که
در تو هست
و
توازین قلّه آرایی
توامان سپید آرای برف و شرف
شستت بو برده ست
و این بود
دامنت نقش گل خواهد کاشت و هی می زد…
و زیب معرفت
که شکوه آن همه کوه
رفته در تَحیّرُ او
وُ
می ر و د…

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نقدها
  1. اکبر رشنو

    مرداد 11, 1398

    با سلام ودرودها
    وافر
    بر شما
    سر کار بانو نوری گران ارج
    و
    سپاس از بیان نظر ارجمندتان
    کاش !
    حضرتعالی تیک نقدو برای این شعر می زدید
    و این شعر که شاید متنی از اشعار بنده باشد مورد مداقه بیشتر قرار می گرفت البته با دیگاه نقد صریح و دیگر عزیزان صاحب نظر و بنده هم نقطه نظراتم را در تبیین اشعار بیان می کردم تا ماهییت و حقیت شعر و سرایش بیشتر عریان می شد اصلا من به کی می رسم ؟ به کی می تنم ؟ و چی می گم؟
    دلنوشته وشخصییند و یا اجتماعی و یا عرفانی و فردی و یا معجونی از این دو و یا اصلا هیچ کدام و نه من به کسی نمی زنم نمی تنم و خودمم در ریتمی ازسرایشی نو
    اگر در یک تعامل و تضارب تببینی این چنینی صورت می گرفت حتی در باره تواناییهای سرایش و نقاط ضعف و قوت بهین چیزی بود برایم و در ارتقای خودم به احسن و جه طالبش هستم
    ودوست دارم شما هم از چندین نفر از دوستان اهالی نقد وصاحبان نظر دعوت کنید در این بررسی و نقادی ونظر دهی شرکت کنند
    با ارادت و ادب منتظرم

    • فریبا نوری

      مرداد 11, 1398

      درودها بر استاد گرامیم
      خب من این شعر را عرفانی می بینم
      اول به خاطر عنوان ( ماه تاب در آب )
      دوم به خاطر این که شاعر می گوید این یک گفتار درونی است( با خودم/ در گفتگوی سرخ بلند)
      سوم بخاطر شروع شعر (حتی /در روشنی آب/ نوشانوشم بود/ در جام نقره گون مهتاب) که نوعی از خود بیخودی در دنیایی غیر مادی را به صورت ذهنی نشان می دهد.
      چهارم خود شاعر می گوید که در این ” آن” شاعرانه، ( جامه دران نگاه معرفت) بوده.
      پنجم به دلیل برتری عشق بر اندیشه ( من می رقصیدم لبالب/اندیشه گم/
      در معرکه عشق) که یک منظر ( پرسپکتیو) عرفانی است.
      ششم به دلیل یگانگی ( فاصله/ بی معنی ترین مزخرف واژه ی روز بود)
      هفتم به دلیل انکار نفسانیات ( … آماسی بود از خبیثترین شکم و زیر، با خط زر)
      هشتم به دلیل درک حقیقت وجود ( تو متن بودن بودی)
      نهم سوگند- لاریب فیه -به اسطوره ی شیران و یلان که به زعم من با توجه به بافت کلی شعر و مبانی معرفت شناختی آن از جمله مورد شماره هفت که می تواند تلمیح به حدیث باشد؛ حضرت علی ع است.
      دهم – ارائه ی تعریفی عرفانی از جاودانگی ( تب و تاب نامیرایی /بیشتر از
      آغوش تو نیست)
      یازدهم به دلیل اشاره به از او بودن چهارفصل سرخ و سبز و سپید و زرد در معنی و لفظ زندگی . (و آنت مادر این چهار رنگ)
      دوازدهم: اشاره به عدد هفت ( هفت از تو می دمد) که تداعی گر هفت مرحله و وادی عرفان و هفت شهر عشق است با توجه به بافت و البته هفت خوان رستم هم می تواند باشد اگر ضیق تنگناهای پست را در نظر بگیریم و متنی از آتشکده های آذر ….
      سیزدهم: برتری دادن به جنون در برابر عقل ( عقل مانده در دسترس/
      زیر پای بیجاده ی جنونی که/در تو هست)
      چهاردهم : پایان بندی شعر ( و زیب معرفت/که شکوه آن همه کوه/
      رفته در تَحیّرُ او/وُ/می ر و د…) با توجه به رابطه ی کوه و پیامبران مختلف و نیز رابطه ی کوه و عشق در ادبیات فارسی و دیگر رابطه ها که باز جنبه ی معرفت شناختی دارد
      به نظر من:
      1- این شعر عرفانی است.
      2- عرفان آن از نوع عرفان حافظ نیست و کمتر رنگ و بوی اجتماعی دارد.
      3- عرفان آن به عرفان مولانا و عطار نزدیک تر است و به طی طریق درونی و مبارزه با نفس و پالایش خویشتن و رسیدن به قله ی تعالی و لمس معشوق حقیقی می رسد.
      از نظر محتوا نظر من این است اگر دوستان دیگر نظر دیگری دارند یا به جاهایی از این گفتار انتقاد دارند؛ بسیار عالی خواهد بود که بحث کنند.
      از نظر ادبی هم که این همه صنایع ادبی و استعاره و تشبیه و واج آرایی و تلمیح و …. اصلا جای سخن نمی گذارد در ادبیت متن شعر و وجوه زیبایی شناختی آن. متن دارای انسجام و پیوستگی معنایی است و شاید تنها نقد وارده بر آن طولانی بودنش باشد که البته به نظر من شاعر در چنین خلسه ای نمی تواند فشرده سازی انجام دهد و من شخصا مواجهه با عالم درونی شاعر را چنانکه اتفاق افتاده در لحظه ی سرایش ترجیح می دهم.

      🌹🌹🌹🍃🍃🍃🌹🌹🌹

      • اکبر رشنو

        مرداد 11, 1398

        سلام و درود ها
        بر شما
        سپاس بسیار از دقت نظر مبارکتون و صرف و قت عزیزتون
        کاش من بعد از اتمام نظرات دوستان شاید نظر دادند
        تو ضیحاتی در بعض موارد دادم خد متتون
        اگه مقتضی بود
        ممنون و سپاسگزارم نظر گاه مبسوط و پر شمولتان و دقت نظری که منظم در فرازهای و بندهای شعر مبذول داشتید
        🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃

نظرها
  1. فریبا نوری

    مرداد 11, 1398

    سلام
    شعری به زیب معرفت آراسته.
    اشعار عرفانی در قالب سپید کمتر داریم یا شاید به صورت یک مجموعه اشعار منظم و هدفمند اصلا نداشته باشیم. شاید چون شعر سپید در ابتدا با اعتراضات اجتماعی زاده شد و بعد مضامین دیگر از جمله مضامین عاشقانه و … را به خود راه داد /
    به نظر من آثار شما گوهر گرانبهایی را به نسل های بعد منتقل می کند. نظم معرفت شناختی که در سپیدهای شماست انتقال صحیح و دقیق عرفان در ادبیات کلاسیک ایران است در قالب سپید. همچنین ساختار این مجموعه از شعرهای شما به زعم من سپیدِ کلاسیک است ( کلاسیک در مقابل مدرن و پست مدرن) یعنی شعری دارای انسجام و یکپارچگی و جوهر زیبایی شناختی: در جهت تعالی فردی.

    🌿💐🌿💐👏💐🌿💐🌿

    • اکبر رشنو

      مرداد 11, 1398

      با سلام ودرودها
      وافر
      بر شما
      وسپاس از بیان نظر ارجمندتان
      کاش !
      حضرتعالی تیک نقدو برای این شعر می زدید
      و این شعر که شاید متنی از اشعار بنده باشد مورد مداقه بیشتر قرار می گرفت البته با دیگاه نقد صریح و دیگر عزیزان صاحب نظر و بنده هم نقطه نظراتم را در تبیین اشعار بیان می کردم تا ماهییت و حقیت شعر و سرایش بیشتر عریان می شد اصلا من به کی می رسم ؟ به کی می تنم ؟ و چی می گم؟
      دلنوشته وشخصییند و یا اجتماعی و یا عرفانی و فردی و یا معجونی از این دو و یا اصلا هیچ کدام و نه من به کسی نمی زنم نمی تنم و خودمم در ریتمی ازسرایشی نو
      اگر در یک تعامل و تضارب تببینی این چنینی صورت می گرفت حتی در باره تواناییهای سرایش و نقاط ضعف و قوت بهین چیزی بود برایم و در ارتقای خودم به احسن و جه طالبش هستم
      ودوست دارم شما هم از چندین نفر از دوستان اهالی نقد وصاحبان نظر دعوت کنید در این بررسی و نقادی ونظر دهی شرکت کنند
      با ارادت و ادب منتظرم
      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

  2. طارق خراسانی

    مرداد 11, 1398

    سلام و درود

    این همه صور خیال زیبا در یک شعر؟!
    لذت بردم استاد

    الحق شاعری گرانقدر هستید

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌿

  3. جواد مهدی پور

    مرداد 11, 1398

    سلام

    از اثر فاخرتان لذت بردم استاد رشنو گرامی

    زیبا سرودید

    سر بلند باشید به مهر

    💐💐💐💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا