🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
” باران”
خیس ترین خستگیهای خیال
ظهر می جست
به هزار متن شب وتیره های دیگر
سطوری ازسپید
می ریخت در چکامه های امید
راه می برید
آه !
هر جا
یاسای چنگیز می کشید…
کفشهای سرخ
صبح جستجو می نمود
” فرق زمین ”
شکافته بارها
باز می ماند از فاصله ها،
تاهنگامه های طلوع
پاهای خیال
تاول زده
در سرزمین محال
و
من
چیزی شبیه تبسّم
پیوندخورده
باهزار گره کور
” لبخند”
دور وتنها بود
بر خطوط شکسته وزرد لب
پاییزان می کرد…
میزان
غریب ترین
میانه ترانه های ترمردمک
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 7, 1398
درود بر شما
عااالی و زیبا…..
موفق و موید باشید
پاسخ
بستن فرم