🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوى درد ٩

(ثبت: 240983) مرداد 20, 1400 

 

دفتر ايام خط خون به روى صفحه داشت

خاطر مردم غبار غم به روى چهره داشت

ادعا كرديد مردم با طراوت مى شوند

كلبه ها پر بار لبهاتان چه خندان مى شوند

سفره ها خالى و دلها مملو از غم كرده ايد

ديده ها پر اشك و دلها را چه درهم كرده ايد

هر چه را انباشتيد انبارهاتان پر نشد

آسمان كلبه ى محروم بارانى نشد

سرپرستان بدون سرپرست نالان شدند

رانتخوارى ، اختلاس و رشوه همراهان شدند

قشر تحصيلكرده نالان از رياكارى يتان

كم سوادان خسته از انبوه نامردى يتان

فقر را در جاى جاى مملكت پى كنده ايد

دسترنج ناتوانان وطن طى كرده ايد

در خزانه جز حقوقهاى نجومى پول نيست

جيب كارمندان و كارگرها به غير از بوق نيست

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا