🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 2

(ثبت: 249715) مرداد 14, 1401 

 

جهان ، رنگ رنگ و شرابش حمیم
زمینش پر از درد و آتش ، جحیم
ببین این جهان پر ز ظلم عدوست
درون جهان نیست ، تصویر دوست
همه در تلاش گرفتن ز هم
ندارند یک قبله ، اندیشه کم
نخواهند اندازه در آب و نان
بخسبند تا صبح ، در فکر آن
نگویند یک جمله از عشق و مهر
همه جمله ها پر فریب همچو سحر
بچرخند در چرخش اسکناس
ندادند ، هرگز طعامی به ناس
به چشمانشان جمله نامحرمی
به دنبال ناموس ، هر مأمنی
فراموشی ناتوان کارشان
بتاراج بردند ، اموالشان
به لبها هزاران دروغ و دونگ
به کردارهاشان جفا ، رنگ رنگ
ندارند مردانگی , راستی
خریدند بیگانگی ، کاستی
پلید است هرکس که نفسش بداست
بیفتد به زنجیر دنیا ، کم است

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا