🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مجال

(ثبت: 257418) اسفند 27, 1401 

 

من آتش مضاعفم
در دوزخ عریان
دیگر مجال پرسه زدن نیست
از انسداد راه نمی ترسم
از سایه سار سنگ
پولاد سرخ فام
از واپسین تلالو شاهد
من از صدای تند قدم هایم
در عمق آبراه
نمی ترسم

من را مجال پرسه زدن نیست
آهنگ گم شدنم در باد
در جستجوی بال فرو بسته ست
آشفته ماه و چهره ی خورشید
آشوب شعله های پریشان است

دیگر مجال گم شدن من نیست
نزدیک و دور و رفته و پایان
در ذهن من تراکم غوغایی است
در قلب من خزانه ی خشمی
لب ها اگر چه باز فرو بسته
من زیر هر درخت شکسته
جویای ریشه های فرو رفته …

در ذهن من دوباره همان هیچ است
در یاد من صدای افق، برتر
از انسداد راه نمی ترسم
من تا سکوت خواب قدم رفتم
اینک زمان خواهش فریاد است
نزدیک و دور و رفته و پایان

۱۴۰۱.۱۲.۲۵

 

 

 

 

نقدها
  1. مهرداد مانا

    اسفند 27, 1401

    سلام. خوشحالم که هستید و می نویسید . دو موضوع در این شعر برایم حل نشده و البته سه بار هم خواندم ولی برایم همچنان لاینحل باقی ماند : اول تکرار کلمه ی ” من ” که فکر کنم شاید ۹ بار برای این شعر زیاد باشد . آیا می توان چاره ای اندیشید ؟
    و دوم اول شعر با ” آتش مضاعف ” به عنوان متکلم وحده ( یا صفت و مشخصه ی متکلم وحده ) روبرو می شویم . اما در ادامه ی راه هیچ حمایتی از این ترکیب انجام نمی شود . یعنی آتش به هرحال برای عبور و یا نشان دادن خود باید راههای منطقی را طی کند . مثلا در این شعر نترسیدن آتش از آب و باد موجه تر است تا از انسداد سنگها .

    اما ذکر این موارد و پاسخی که شما بنویسید بیش از آنکه برای خود بنده گره‌گشا باشد ، به حال صفحه و نیز سایت مفید خواهد بود و همه فرصت گفتمان و یادگیری پیدا خواهیم کرد . و در واقع هدف اصلی مانا نیز ، جز این نیست . و توقع دارم از سرکار خانم _ که بسیار هم از حضورتان آموخته ام _ این فرصت را در اختیار بنده و دیگر دوستان مشتاق قرار دهید .

نظرها 22 
  1. مسعود مدهوش

    اسفند 27, 1401

    درودها شاعر بانو استاد نوری ارجمند👏🏵️🌴🌷🌿🌻🪴🌳🌾

    بسیار زیبا و دلنشین و پر مفهوم،مانا بمانید و نویسا🌾🌳🪴🌻🌿🌷🌴🏵️👏

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      درود و سپاس از مهر حضور و نظر لطفتان جناب مدهوش گرامی
      🌷🌷🌷🌷🌷🌷

  2. طارق خراسانی

    اسفند 27, 1401

    سلام و درود

    دلم بر عکس ذهنِ خسته و درمانده آگاه است
    به پایان می رسد دردی که جسم آزارو جانکاه است

    خزان هر چند می خواهد بماند رفتنش حتمی ست
    بهارِ عشق و آزادی عزیزانم فرا راه است

    بداهه ای تقدیم نگاه دخت هنرمند شاعرم
    بسیار عالی ست

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      درود استاد خراسانی گرانقدر
      سپاسگزار محبتتان و شعر بسیار زیبای سرشار از امیدتان هستم
      برخی پیامهای زیبا و سرشار ازمهرتان را در زمان عدم حضورم در سایت امروز دیدم عذرخواهی می کنم
      و برای وجود نازنینتان آرزوی تندرستی و شادی روزافزون دارم

  3. محمدعلی رضاپور

    اسفند 27, 1401

    سلام و درود و خدا قوت
    خدا را شکر که هستید و می سرایید به مهر

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      سلام جناب رضاپور گرانقدر
      خدا را شکر که دوستان پر مهری دارم

  4. رسول علی محمدی

    اسفند 27, 1401

    سلام و درودها خانم دکتر نوری گرانمهر
    زیبا بود و دلنشین مثل همیشه
    گوهروجودتان مصون از تلخی و گزند روزگار🙏🌹

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      سلام جناب علی محمدی گرانقدر
      سپاس
      و وجود نازنین شما نیز مصون از هر گزند

  5. سیاوش آزاد

    اسفند 27, 1401

    سلام
    در ذهن من دوباره همان هیچ است
    آیا هیچ اول و هیچ دوم کاملا این همانی دارند؟ به نظر می رسد چنین نباشد ولی لا میز فی الاعدام من حیث العدم را چه کنیم و درین سعی بین العدمین مکرر هروله کنیم و در این تیه در تعلیق ابدی سرگردان بمانیم آیا معنای راه جز این است؟ و راه خط بین العدمین است؟

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      سلام‌ جناب آزاد گرانقدر
      از دیدار دوباره تان خوشحالم
      و باید بگویم که دلم برای این گونه سوال هایتان تنگ شده بود
      کوتاه و گزیده پاسخ دهم که در تفسیر این سطر، دوباره و هیچ را با مجال ببینید نه با عدم.
      زنده باشید
      زنده باشید

      • سیاوش آزاد

        اسفند 28, 1401

        سلام
        سپاس
        خرسند از زیارتتان
        در سلامتی زنده باشید

  6. سیدمحمدرضا لاهيجی

    اسفند 27, 1401

    سلام و درود خانم دکتر

    شب خوش

    درود بر شما

    حسابی جای شما در شعر پاک خالی بود

    سلامت باشید

    خوشحالم از حضور مجدد سرکارعالی

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      سلام جناب دکتر لاهیجی گرانقدر
      اتفاقا پیامتان را در اعلانات پنل کاربریم دیدم و می خواستم جواب دهم که دیدم اینجا پیام گذاشتین سپاسگزارم از محبتتان بله مدتی بیمار بودم و مدت بیشتری گرفتار و یکی دو ماهی هست فعالیتم را آغاز کردم اما فرصتم کم بود و آغاز دوباره فعالیت در اینجا را گذاشتم برای سال جدید
      خوشحالم که در کنار دوستان این سایت هستم
      🌷🌷🌷🌷

  7. سیدمحمدرضا لاهيجی

    اسفند 27, 1401

    ان شاءالله که خوب خوب و سلامت سلامت شده باشید

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      بله خدا را شکر خوبم سپاسگزارم 🌷🌷🌷

  8. مهدی سیدحسینی

    اسفند 27, 1401

    درود خانم نوری
    قلمتان نویسا
    با آرزوی موفقیت روزافزون 🌷🌷

    • فریبا نوری

      اسفند 27, 1401

      درود و سپاس از مهر حضورتان استاد سید حسینی 🌷🌷🌷

  9. نسرین حسینی

    اسفند 28, 1401

    درود بانو نوری عزیز مدتی نبودی نگرانت شدم خداروشکر که خوبی
    شعرت مثل همیشه زیبا بود
    قلمتون ماندگار 🌺🌺

    • فریبا نوری

      اسفند 28, 1401

      درود و سپاس از مهر حضور و محبت سرشارت نسرین حسینی عزیز

  10. مینا یارعلی زاده

    اسفند 29, 1401

    دیگر مجال گم شدن من نیست
    نزدیک و دور و رفته و پایان
    در ذهن من تراکم غوغایی است
    در قلب من خزانه ی خشمی
    لب ها اگر چه باز فرو بسته
    من زیر هر درخت شکسته
    جویای ریشه های فرو رفته …

    👏👏👏👏👌

    درودهای بی پایان سرورم استاد نوری عالیقدر
    لذت بردم از شعر زیبا و تاثیرگذار ، شادمانم که دیگر بار توفیق بود تا قلم شکوهمند شما را با جان و دل بخوانم
    و خداوند را شکر که هستید الهی که تندرست و سلامت باشید
    سالی خوش و نوروزی پیروز در پیش داشته باشید گوهر بی همتای پاک
    🌼❤🌼

    • فریبا نوری

      فروردین 2, 1402

      درود و سپاس فراوان مینا یارعلیزاده عزیزم
      خوشحالم از این که بند مورد توجهت را به اشتراک گذاشتی
      آرزوی تندرستی و شادی و سالی سرشار از کامیابی برایت دارم.

      🌷🙏🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا