🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مروری کوتاه

(ثبت: 232004) مهر 7, 1399 

 

انجام دادیم،،،
تمام بازی‌هایی را که
بلد بودیم،

عکس‌های خانوادگی
زیر و رو شد،
خاطرات دور و نزدیک ورق خورد،
در قرنطینه ی چندماهه!

برگشتیم به پاره ی گم شده مان.
کتاب خواندیم
حرف زدیم،
شنیدیم،
خندیدیم و،
–گریستیم!

بعضی اوقات به روی خود نیاوردیم
بازی کردیم
–ورزش کردیم.
–لایو رفتیم
–آواز خواندیم
–شعر گفتیم
و موزه‌ی لور را دیدیم!
ها؛
جاهای گوناگون را با گوشی‌مان چرخیدیم.
شب‌ بیدار بودیم وُ
تا لنگ ظهر خوابیدیم.

دست شستیم،
دستکش پوشیدیم،
ماسک زدیم،
شستیم و
شستیم و
پاک کردیم
با وسواس و دقت!
از سرفه ترسیدیم
از سرما،
از تب، ترسیدیم!

هر روز می شنیدیم،
خبر های بد را،
آمار دروغ را،،،
عکس‌های دردناک را…
خسته شدیم
روحمان آزُرد،

درمانده تر از همیشه
دلتنگِ خوشی‌های دیروز شدیم!
کودکان گل فروش،
دستفروش ته خیابان،
سمبوسه و فلافل دوره گرد!

تازه پی بردیم،
بدون آدم‌ها،
چه تاریک است،
چه غریب است
اصلا چه مزخرف ست دنیای بزک کرده!

حالا،،،
می‌خواهم فریاد بزنم:
معجزه ی یک «زندگی عادی» کو؟

#سعید_فلاحی(زانا کوردستانی)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. جواد مهدی پور

    مهر 7, 1399

    💐💐💐

    • سعید فلاحی

      مهر 17, 1399

      سلام و درود🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹در پناه خدا🌹

  2. فریبا نوری

    مهر 8, 1399

    حالا،،،
    می‌خواهم فریاد بزنم:
    معجزه ی یک «زندگی عادی» کو؟

    درودها جناب فلاحی گرانقدر
    بسیار ارزشمند است نگاه این شعر به زندگی
    🌹🌹🌹🌿🌿🌿

    • سعید فلاحی

      مهر 17, 1399

      سلام و درود🙏🙏🙏🙏🙏سپاس از حضورتان🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا