🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هزار ترانه ی تلخ آبم
از سر گذشت…
دشت از بی نواییم
پر می گشت…
در غرقه ، غرقه ی موج های خفن
دستان بی کسی
دنبال خاطرات تو می گشت ،فقط!
ببین زلال باران هم
با عریانیم چها…
از همه بدتر
سلبرتی و سلفی های ناک خطر
تا مغز استخوانم لرز می رفت
میان همه ی نوشانوش
این سیاهی و سیلاب بود
که مرا بر دوش
و
لای آغوش لای مالخود می کرد…
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
فروردین 18, 1398
درودها استادم
زیر این شعر پر درد چه میتوان نوشت
امید که دل آسمان به رحم آید
ورنه . . .🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
فروردین 18, 1398
سلام و درود
آسمان هم به رویمان آوار
آب؟ دل دگر از او بیزار
سپاس از اینکه درد را خوب می فهمید
در پناه خدا 🌿🙏👏🌿
پاسخ
بستن فرم