🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 من از کجا میایم!

(ثبت: 233047) آبان 10, 1399 
من از کجا میایم!

 

من از کجا میایم
سبد های بخشش خالی اند
صداقت
در گور واژ ها
حروف ضربی می کارد
و رشته های آبی رگ های گردن معشوقه من
با خزه های دریا جفت شده اند

زمان گذشت

و چهار پایه ی حیات بی تعادل
آزار دهنده است

انسان پوچ
چراغ راهنما را شب روشن نمی کند
و بوق اتومبیل ش را به اعصاب
کودکی ش وصل کرده است

انسان پوچ
هر شب در خواب راه می رود

من از کجا میایم
که آفتاب فقط نیمی از صورتم را روشن کرده است

من از کجا میایم
که دیوار اتاقم از پوستر های لعنت زده پوشیده است

و مرگ
به گهواره های کودکی تکیه داده است

سلام
به صورت های بی نقاب
سلام
به تک درخت سیب
سلام به عزیمت یک سیب
از شاخه به دست های من
و عزیمت دوباره ش
از دست های من به غرابت تنهایی

سلام
به ایمان های نمایان
در فیروزه های انگشتری

این کیست
که با ساز های بادی
علف ها را به رقص در آورده است

من از کجا میایم
که در اوج جوانی
با مردگان هفت هزار ساله هم پیاله ام

با تشکر
دانیال فریادی

با نقد خويش راه گشا باشيم

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نقدها
  1. اکبر رشنو

    آبان 10, 1399

    من از کجا میایم
    سبد های بخشش خالی اند
    صداقت
    در گور واژ ها
    حروف ضربی می کارد
    و رشته های آبی رگ های گردن معشوقه من
    با خزه های دریا جفت شده اند

    زمان گذشت

    و چهار پایه ی حیات بی تعادل
    آزار دهنده است

    انسان پوچ
    چراغ راهنما را شب روشن نمی کند
    و بوق اتومبیل ش را به اعصاب
    کودکی ش وصل کرده است

    انسان پوچ
    هر شب در خواب راه می رود

    من از کجا میایم
    که آفتاب فقط نیمی از صورتم را روشن کرده است

    من از کجا میایم
    که دیوار اتاقم از پوستر های لعنت زده پوشیده است

    و مرگ
    به گهواره های کودکی تکیه داده است

    سلام
    به صورت های بی نقاب
    سلام
    به تک درخت سیب
    سلام به عزیمت یک سیب
    از شاخه به دست های من
    و عزیمت دوباره ش
    از دست های من به غرابت تنهایی

    سلام
    به ایمان های نمایان
    در فیروزه های انگشتری

    این کیست
    که با ساز های بادی
    علف ها را به رقص در آورده است

    من از کجا میایم
    که در اوج جوانی
    با مردگان هفت هزار ساله هم پیاله ام

    با تشکر
    دانیال فریادی

    با نقد خويش راه گشا باشيم

    با سلام

    حسب فر موده ی شما

    این سرود را

    اول ویرایش می کنم حتی نگارش هم باید مدّ توجه باشد
    چون بی توجهی به قواعد نگارشی زبان در ما عادت بد نویسی وحتی غلط نویسی را دامن می زند

    صرف نظر از محتوای این شعر فعلا ویرایشش در اولویتست چون مقداری می تواند با حفظ مضامین خودتون کوتاه تر و بقولی جمع وجور تر بشود یعنی همان “ایجاز “که تمر کز معنی در الفاظ کمست
    و این باید به تدریج در شاخصه ی شعری متجلی بشود
    حروف و کلمات مترسک که هیچ افزونی ندارند برای شعر بی فایده ومزاحم شعرند
    چون ذهن مخاطب را به بازی می گیرند واز اصل توجه به نقاط ثقل شعر باز می دارند

    و
    اما حشو که منجر به تطویل شعر می شود که در واقع دو آفت بزرگ را به شعر اضافه می کند ” حشو و اطناب”

    و

    اینک شعر ویرایش شده :

    از کجا می آیم؟
    سبد های بخشش خالی اند
    صداقت
    در گور واژ ها
    حروف ضربی می کارد
    و
    رشته های آبی رگ های گردن معشوقه ی من
    با خزه های دریا جفت شده اند

    زمان گذشت
    چهار پایه ی حیات بی تعادل
    آزار دهنده ست
    “انسان پوچ”
    چراغ راهنما را شب روشن نمی کند
    بوق اتومبیل ش را به اعصاب
    کودکی ش وصل کرده ست
    هر شب در خواب راه می رود
    از کجا می آیم؟
    آفتاب فقط نیمی از صورتم را روشن کرده است
    از کجا می آیم
    دیوار اتاقم از پوستر های لعنت زده پوشیده است
    مرگ
    به گهواره های کودکی تکیه داده ست
    سلام
    به صورت های بی نقاب
    به تک درخت سیب
    به عزیمت یک سیب
    از شاخه به دست های من
    و دوباره ش
    به غرابت تنهایی
    سلام
    به ایمان های نمایان
    در فیروزه های انگشتری
    این کیست؟
    با ساز های بادی
    علف ها را به رقص در آورده ست
    از کجا می آیم؟
    در اوج جوانی
    با مردگان هفت هزار ساله هم پیاله ام!

    وبدین تر تیب هیچ معنی ومضمونی با اینهمه حذف از شعرکم نشد

    وعلاو ه تکرار هم بر طرف شد

    ” تکرار و حشو و اطناب ”
    سه درد آمده به یکبار به قول معروف
    این فرمت باید درست باشد مهمست هر حرکتی در شعر معنی دارد و باید داشته باشد
    این عیوب شعر را بهم می ریزد و اهداف شعر گم می شوند در لابلای این زیادی های بی ربط

    با ارادت موفق باشید

  2. اکبر رشنو

    آبان 11, 1399

    با سلامی دوباره

    قبل از ورود به محتوای این سرود باید عرض کنم این چند مورد که بیان شد ” حشو وتکرار و اطناب ” و این ویرایش اصل وپایه سرایشست اصلا قاموس شعر در فرمت نشان داده شده وفرم حتی محتوارا شکل می دهد

    و
    اما شعر صورتی از رخداد ها ورفتارها را در اجتماع بیا ن می کرد در عباراتی در کسوت ادبی که خوب بودند ودر کنایاتی بیان شده که شعر در این موارد موفق بود وپیام خودش را به مخاطب نسبتا انتقال می داد از شرو ع که خوب بود با یک سووال که موارد ی که در شعر آورده شده را به نقد
    وبه نو عی به چالش وجوابگویی می کشید شروع دراین بود که بخشش نیست وصداقت در گور واژه ها مقبور شده ، حال آن صربی که کتابها را شاید مورد نظر داردوالبته صربی معنی ایهامی دیگری را در بر دارد که موردنظر نیست در شعر

    ورشته های …الی من
    که بزعمم رشته و یا رگهای گردن یکیشون کافی بود ودیگری مقدار ی حشو محسوبست ویعنی این رنگ و رونق آبی رنگ به زردی و پژ مردگی گراییده و حتی این اندیشه را هم مورد نظر قرار داده و به ذهن می آورد در یک تشبیه که این تشبیه وجه شبه مشبه با خزه های دریا شاید زیاد ملموس نبود واین “نزدیک “شدن هم کار تشبیه را در آن شباهت تخفیف می دادودرین عبارت بلند تتابع اضافات بود که دریافت مضمون را درآن دیر یاب می کرد
    وچهار پایه حیات هم ترکیب خوبیست که حالا این اولین بار چهار عنصر را به یاد می آورد و چهار پایه مقداری هم تعادل را به ذهن می رساند ودیگر حتی زندگی حیوانی را هم متبادر می ساز د و زندگی انسا ن بی ثبات شده ونامتعادل و
    دیگر بند
    که خود با همه ی سادگی حرف داشت در انتقاد از رفتارهای روز و خوب بود :

    انسان پوچ چراغ راهنما را شب روشن نمی کند
    و بوق اتومبیل ش را به اعصاب کودکی ش وصل کرده است که انسان بیهوده وتوخالی شده وجالب بود و چراغ راهنما …. که هیچگونه سمتی را نشان نداده که یعنی به قول معروف در این تاریکی راه نه راهنماست ونه خودش هم می داند به کجا می رود وخوب بود این مضمون سر در گمی را می رساند وکنایتی بود درست
    وایجاد سروصدا کرده ومزاحمتهای کودکانه وکلا یک نوع عقب گرد غلط را متبادر می کرد وخوب بود

    و
    دیگر بند :
    من از کجا میایم که آفتاب فقط نیمی از صورتم را روشن کرده است من از کجا میایم که دیوار اتاقم از پوستر های لعنت زده پوشیده است و مرگ به گهواره های کودکی تکیه داده است

    که این عبارت بند بر گردان که ریتمش خوب بود وبه نوشته ها وبند ها پیوند می داد گرچه این دو بند برگردان یکیش زیادی بودو نیمی از صورت مرا … که نیمی از من روشنست و ظاهرم ولی نیمه ی پنهانم اینطور نیست و این ظاهر سازی را به ذهن می آورد واین پوسترها بر درو دیوار اطاق ومحل که مورد بیزاریست یعنی نوعی انزجار از محیط
    وضمنا مرگ به … این کنایتیست از اینکه از اول مرده بودم واین مرگ همزاد کودکیم بود
    و
    بند بعد
    که با سلام اغازیده شده که آنروی سکه ی شعر از اینجا شروع شده که یک نمونه
    سلام بر بی نقاب بودن که بی ریایی را مورد پسند بود ونفرت از چند چهرگی که خوب بود
    وسیب که از صدق درخت به دست می آمد و علامت دوستی وارمغان وهدیه بود وبخشش به نوعی و منهم با دیگران این کارو می کردم یعنی بخشندگی را و یا هدیه به طبیعت را نیز در بر داشت وباز گشتش به طبیعت این مضمون بزعمم

    و
    سلام به ایمانهای نمایان…
    که با روشنی راه رابیان می کرد وصداقت را به نوعی می ستود و
    فیروزه که نماد آسمانی بودنست باز مورد ستایش واقع گردیده و
    دیگر بند :
    این کیست
    که با ساز های بادی علف ها را به رقص در آورده است این کیست …
    اینهم عبارتی دوپهلومی توانست باشد که رقصاندن با سر انگشت باد بود
    ودیگر گرداننده غیبی که با توجه به عبارات قبل ، گرداننده اصلی با نظر مساعدست که شادی آفرین ومسرت آورست
    من از کجا میایم
    که در اوج جوانی با مردگان هفت هزار ساله هم پیاله ام
    و
    در پایان که من در جوانی احساس پیری می کنم
    و
    با آن سوال اصلی بیت بر گردان در واقع بی پایان شعر به انتهای خود می رسد
    اما سووال همچنان باقیست و این خیلی خوب بود
    این پایان بخشی
    وباز می تواند مطلبی باشد این پایان در تعریض که من سروکارم با چه کسانی افتاده دراینجوانی

    و
    شعر موفق بود اما آفات حشو تکرار و اطناب در آن ملموس بود در ادبییت خوب بود مقداری در دریافت مضمونها پیچش وجود داشت و دیریابی مضامین این بود که کد و آدرس دریافت در شعر کم بود وشعر روبه پایان هم رو به سادگی و معمول شدن می رفت واین یکی از عوارض طولانی کردن شعرست
    در واقع شعر دو روی داشت و در دومنطقه ی زبانی ومضمون آفرینی حادث می شد ومهمتر این کوچه وآن کوچه رفتن در شعر و به حاشیه رفتن ،شعر را در غبار ابهام می برد واساس شعر از دست می رود ومخاطب را دچار کوچه های بن بست وبی پیوند می کند
    وشعر در فقدان سلاست بود و عدم توازن در ارتباط های زبانی در عمود شعر وحتی در بعض موارد در عزض دچار عدم ارتباط بود

    با ارادت

    • دانیال فریادی

      آبان 11, 1399

      با هزاران سلام و درود
      به استاد گرامیم

      از نقد مفید وارزشمند شما اسفتاده وافر بردم

      بی نهایت تشکر از استاد گرانقدرم

      سلامت بمانید وشاد🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺❤️❤️❤️❤️

نظرها 10 
  1. رسول رشیدی راد

    آبان 10, 1399

    🌹🌹🌹💐💐💐💐

    • دانیال فریادی

      آبان 10, 1399

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺سپاس از حضورتان

    • دانیال فریادی

      آبان 11, 1399

      سلام استاد گرامی من

      ممنون از ویرایش ارزشمند شما

      ولی من منتطر نقدر امورنده و باارزش شما هستم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      سپاس از حضورتان

      سلامت باشید و شاد❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹

      • اکبر رشنو

        آبان 11, 1399

        سلام دوست عزیز م

        باشه چشم

        سیری هم در مضامین ومحتوا خواهیم داشت

        در خدمتم

  2. مازیار نژادیان

    آبان 10, 1399

    درودها
    به نظرم این شعر حرف اش را زده بود
    و امید وارم عمر فرصت دهدکارهای دیگری از این قلم بخوانم
    🌹🌹🌹🌹🌹

    • دانیال فریادی

      آبان 10, 1399

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      سلام استاد گرامی

      ممنون از نطر لطف شما🌹🌹

  3. اکبر رشنو

    آبان 10, 1399

    سلام
    دوست عزیزم
    و
    دستمریزاد و🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃

  4. دانیال فریادی

    آبان 10, 1399

    سلام وتشکر از استاد گرامی

    دوست داشتم نقد ارزشمند شما را در پای شعرم بشنوم اگر مزاحم وقت گران بهای استاد نمی شود❤️❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺

    با تشکر مجدد

  5. محمدعلی رضاپور

    آبان 11, 1399

    سلام و درود 🌹🌹🌹

  6. علی معصومی

    آبان 11, 1399

    درود ها بر جناب فریادی عزیز
    🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿

    در پناه خدا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا