ندیدی ؟

ندیدی که خمخانه خالی شده ؟
مصیبت به حد نهائی شده ؟
ندیدی علمدار دل خسته شد ؟
شهادت به جرمش زبان بسته شد ؟
ندیدی بزرگان خطا کرده اند ؟
بنام حمایت، جفا کرده اند ؟
ندیدی که از دست واماندگان ؟
گرفتند و بردند، ز جا ماندگان ؟
ندیدی به زردی گرائید نحیف ؟
بمانند دزدان گرفتند کیف ؟
ندیدی جوانمردی از هم گسیخت ؟
حیا با شجاعت بیکباره ریخت ؟
ندیدی خیانت چه سامان گرفت ؟
طعام فقیران به یغما گرفت ؟
ندیدی طبقهای زرباوران ؟
شکستند پاهای نام آوران ؟
ندیدی که دانش چه وسعت گرفت ؟
بنام پژوهش، خیانت همه جا گرفت ؟
ندیدی تو مدرک گرائی ما ؟
فراموشی معرفتهای ما ؟
ندیدی که قیمت جهش کرده است ؟
حقوق ضعیفان، تپش کرده است ؟
ندیدی که گلشن چه خالی شده ؟
بیابان به حد نهائی شده ؟
ندیدی که دزدان بیت خدا ؟
بریدند و بردند جیب شما ؟
ندیدی که بگذشت چل سال سخت ؟
گرفتند آمال مردم ز بخت ؟
ندیدی که ارزاق این مردمان ؟
به کشتی سپردند اموالشان ؟
ندیدی حقوق نجومی نامردمان ؟
همی رفت از یاد نامحرمان ؟
ندیدی خداوند تزویر و زور ؟
پلمپ کرد انبوه علم و شعور ؟
ندیدی بتن ریخت بر هسته ای ؟
که فردا نیاید از آن بسته ای ؟
ندیدی پس از خوردن خاویار ؟
شنا کرد و خشکید در آن دیار ؟
ندیدی زمین وطن ویبره شد ؟
شکاف همه کوخها دیده شد ؟
ندیدی که در جمع واماندگان ؟
نبودند جز عارفان عاشقان ؟
هر آنکس که دزدید مال فقیر
ندارد تفاخُر کُنندش خمیر