🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اگر عاشق شدن درد است من درمان نمی خواهم
خرابی با تو شیرین است و من سامان نمی خواهم
تمام بُعدهای عاشقی را با تو فهمیدم
نباشی هم_زبانم لال_من جانان نمی خواهم
به قدری عاشقت هستم که می میرم از آه تو
تو کاری کرده ای با من که بی تو جان نمی خواهم
تو باشی بی نیازم از رفیق از شعر از دنیا
کسی را جز خودت هرگز به هر عنوان نمی خواهم
برایت آسمان ها را زمین می آورم با شوق
تو می ارزی، گرانی، گوهرِ ارزان نمی خواهم
نفس هایت شبیه عطر نرگس زار شیراز است
گل و عود و گلاب تحفه ی کاشان نمی خواهم
دو چشمت فتنه دارد، جنگ دارد، شور و شر دارد
به لطف فتنه های روشنت شیطان نمی خواهم
هر آن چیزی که می خواهم تماما در وجودت هست
به جز بودن کنارت چیزی از یزدان نمی خواهم
تو خورشیدی که از نورت هزاران ماه می تابد
به من حق ده که سوسو را از این و آن نمی خواهم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
دی 5, 1402
تو باشی بی نیازم از رفیق از شعر از دنیا
کسی را جز خودت هرگز به هر عنوان نمی خواهم
برایت آسمان ها را زمین می آورم با شوق
تو می ارزی، گرانی، گوهرِ ارزان نمی خواهم
سلام و درود
عاشقانه ای ست بسیار زیبا
برایم لذت بخش بود
اینگونه اشعار آن هم با چنین قدرتی که ذهن مخاطب را تسخیر خود می کند کم داریم
در پناه خدا 🌱👌🌹🌹🌹🌹🌹🌹👌🌱
پاسخ
اسفند 15, 1402
من این شعر را با صدا میخوام
پاسخ
دی 7, 1402
درود بر شما
بسیار زیبا سروده اید
🌺🌸🌺🌸🙏🌺🌸🙏
پاسخ
بستن فرم