🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نه زِ ذرّه ای، به ذرّه، نه زِ آتشی، به آتش

(ثبت: 2399) شهریور 15, 1395 

به سحر نشسته در خود، برسد ز تو  نوایی

نه برای نام و نانی، به لبم بود دعایی

تو خدای مهربانی، تو وجودِ بی کرانی

همه بِه که بنده باشم،به تو زیبد این خدایی

نه زِ ذرّه ای، به ذرّه، نه زِ آتشی، به آتش

ز تو از درونِ ذرّه، بشنیده ام  صدایی

همه ذرّگانِ هستی، شده ذاکرانِ کویت

که جهان ربای دل تو، تو چه جانِ دل ربایی!!

به شکوفه می گشـایی، رخ خود به دل گشایی

همه حرفِ یاس و سوسن:«که تو یارِ دلگشایی»

بدهی مرا نوایی وَ بگیری آن به رایی

نبوَد به درگه تو، نه اگر ، نه خود چرایی

چه کنم که غافلان را، همه بی خبر ز حالم

به که گویم ای نگارم، غزلم تو می سرایی؟

تو سرود باده دستان، تو امیدِ می پرستان

بنواز طارقت را ، که نوای بی نوایی

10 آذر 1392