🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نگاه

(ثبت: 238393) اردیبهشت 5, 1400 
نگاه

 

نگاهت می کاهد
آلامم را
و انار گونه هایت
به آتش می کشیده باغ خشکیده هستی مرا
و من سرگشته ای گمگشته ام
در میان چشمان و نارستان.

سیب تو مرا به بهشت می برد
و گندم زارهای بازیگوشت مرا مسخ می کند،
نه رانده؟
مسیح دستانت مرا از زیرِ دستاس روزگار می رهاند.

زبان موسائیم خاموش است
و تو
از چشم های هارونی ام
بخوان دردهای پشت دربسته ی زبانم را

ای کاش سروشی خروش دلم را خاموش می کرد
با
“برداً و سلاما”
اما،
خلیفک کجا؟!
و خلیل الله کجا؟

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    اردیبهشت 6, 1400

    🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا