🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بسمه تعالی
دل به آن سیمای زیبای تو بستم تا سحر
از شراب ناب لب های تو مستم تا سحر
حلقه ی زنّار را در مسجد بالای شهر
در مسلمانی به پای خویش بستم تا سحر
اولین محراب عالم زیر ابروهای توست
با وضوی عشق تو در سجده هستم تا سحر
بت پرستی شیوه ی دیرینه ی آباء ماست
من به آن آئین جدّم بت پرستم تا سحر
آخرین منزل در اینجا گوشه ی میخانه هاست
سر کشیدم شیشه هایش را شکستم تا سحر
دام ها برچیدم از ویرانه های شهر عشق
من بدون دانه از هر دام رستم تا سحر
دیدم امشب بدترین وابستگی دل دادن ست
حلقه ی دل را من از دنیا گسستم تا سحر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):