🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پاشنه ی تیز عقل

(ثبت: 258559) فروردین 28, 1402 

 

پشت پرچین تردید
سکوت؛
چنان ناخن هایش را در مغزم فرررررو برده
گویی قصد بلعیدن صدای
خش خشی تکرااااااری
در زمینه ی افکارم را دارد
طاق آسمان عشق، کمر نفسم را خم کرده
درست شبیه مچاااااله شدن کاغذ سفید
دل؛
زیر پاشنه ی تیز عقل
بسان تولد رز سرخ از چنگ زدن ساتن احساس
چاقوی کند ذهن را
با قلب سنگی نخراشیده ات
تیز خواهم کرد!!!
چنااااان تیز،
که چشم بند احساست را بدددددرد
شاید؛
شاید عقل خشمگین
دست از سر دل سربه هوایم بردارد!!!

 

 

 

 

نظرها 11 
  1. طارق خراسانی

    فروردین 28, 1402

    سلام دخترم
    الان وارد سایت شدم و عنوان شعرت مرا به سمت شعر زیبایت کشاند.
    مگذار و مگذار ناخن های چنگی نا نجیب در مغزت فرو رود
    امروز وقتی با صدای تلفن از خواب برخاستم و قبل از ورود به سایت دو سه بیتی مثنوی گفتم و آن چنین است :
    نه مسجد بنه پای و نه خانقاه
    که رفتی تباهی تباهی تباه
    که شد مسجدی مادرم درد برد
    پدر خانقاهی شد و غصه خورد
    و امروز بر آنم این شعر را کامل کنم.
    دخترم هر موجودی پیر درون دارد حتی حیوانات
    آنکه پیر درونش قوی تر باشد بیشتر به آگاهی می رسد
    مولانا نام آن پیر درون را ‘جان’ نهاده و می فرماید جان نباشد جز خبر در آزمون
    شاید برای شما و بسیاری از دوستان و خوانندگان این کامنت باور کردنی نباشد که بره ای از نژاد مغان در بین گوسفندانم دارم او از بدو خرید و ورود به چراگاه جدیدش به سرعت به نزد من آمد و با کوبیدن پایش به ساق پایم توجه مرا به خود جلب کرد و دیدم سرش را کاملا بالا آورده که نوازشم کن و من حیرت زده چند دقیقه ای او را نوازش کردم.
    فکر کردم همه بره ها چون او دوست دارند که مورد نوازش قرار گیرند لذا به طرف یک یک آنان رفتم و دیدم همه از من دور می شوند.
    سرت را درد نیاورم خلاصه به این نتیجه رسیدم جان این حیوان مایل نیست که در آینده او را بفروش رسانده یا ذبح کنم.
    به همسرم وصیت کردم که اگر نبودم این بره را هرگز نه بفروش و نه ذبح کن بگذار به مرگ طبیعی از دنیا برود.
    و حال دخترم پیر درون یعنی جان در این شعر بسیار زیبا هشدار می دهد محافظت از خود کن که پیر درون میفرماید:
    چاقوی کند ذهن را
    با قلب سنگی نخراشیده ات
    تیز خواهم کرد!!!
    چنااااان تیز،
    که چشم بند احساست را بدددددرد
    عالی ست
    در پناه خدا از هر بلا محفوظ و مصون باشی
    🌱👌👌👌👌👌👌👌👌🌱

  2. پروانه آجورلو

    فروردین 28, 1402

    سلام بر بابا طارق عزیز و مهربان
    بابت این نوشته ارزشمند ممنونم
    طولانی بودنش برای من رحمت برای شما زحمت تایپ ….
    توصیه ی پدرانه شما را با گوش جان شنیدم و مرا به فکر فرو برد
    حال که با خود می اندیشم حسی عجیب دارم، من این خط خطی را دیشب بعد از مدیتیشنی نیم ساعته، یک دقیقه ای نوشتم و بدون یک بار دوباره خوانی ارسال کردم
    حتماااااااااا توصیه پدرانه شما را آویزه ی گوش میکنم
    سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتید🌺🌺🌺

  3. طلعت خیاط پیشه

    فروردین 28, 1402

    مهربانو ی ارجمند
    درود بر شما
    زیبا سروده اید
    ❤️🌿❤️🌿❤️🌿

  4. محمدحسین پژوهنده

    فروردین 28, 1402

    آفرین، عالی است، لذت بردم 🌹

  5. سیدمحمدرضا لاهيجی

    فروردین 29, 1402

    سلام و درود
    کاش خواهر بزرگوارم
    این رفتارمندی تکرارِ حرف و حروف را در برخی از کلمات محبّت کنند و انجام ندهند از دیدِ حقیر مخلِّ شعرست، صدالبته ببخشید فضولی کردم!

    • پروانه آجورلو

      فروردین 29, 1402

      سلام جناب لاهیجی

      در ابتدا تشکر میکنم که بالاخره سکوت را شکستید و این مطلب درست را گوشزد کردید
      من کاری با دیگران ندارم که از نقد بیزار هستند
      من جز آن دسته نیستم؛ خوشحالم که پیشقدم شدید برای این گفتگو
      شما درست می فرمایید
      انجام این کار اشتباه است و جز در موارد نادر آن هم یک بار در شعر مشکل ندارد(البته تا جایی که من میدانم)
      راستش امروز از من خط خطی پر از غلط خواهید خواند
      من با علم بر اشتباه بودنش ارسال کردم
      که شاید کسی پیدا شود بگوید:
      فلانی اشتباه است، چه میکنی؟؟؟
      موقعی که غزل می‌نویسم و مینویسند مو را از ماست میکشند
      اما وقتی پای شعر سپید و موج و حجم و فراسپید و طرح وسط باشد
      کسی چیزی نمی‌گوید و نمیدانم چرا
      شاید این قالبها جدی گرفته نمی‌شوند در صورتی که نسل جوان رغبت آنچنانی به شعر کلاسیک ندارد
      که شعر سپید و جریانهای بعد آن مهم شده
      خواستم پنجره ای باز شود برای نقد
      و منی که اول راه هستم
      از تجربه و علم استادها بیاموزم که قلم به بیراهه نرود
      اراجیف ننویسم و ننویسند و گمان کنند و کنم، شعر است و هی در عالم هپروت سیر کنیم و به هم استاد استاد بگوییم
      باز هم ممنونم که وقت گذاشتید و خط خطی من که شعر حساب نمیشود را خواندید امیدوارم بعد از این نظر واقعی شما را در مورد نوشته هایم بدانم
      🌺🌺🌺

      • سیدمحمدرضا لاهيجی

        فروردین 29, 1402

        درد بسیارست امّا در خیابانِ شلوغ

        بر سپیدم سجده باید ماهِ دف‌باور کند!

        متین می‌فرمایید متأسفانه دو عدّه در این معبر به اُولیٰ درجه مقصرند!

        اوّلی عدّه‌ای نابلدِ سیاه‌اندیش که هر خزعبلِ دم‌دستیِ دست‌نویس را خط‌خط و سطرسطر می‌کنند و حتّی هنوزِ هنوز نمی‌دانند شعرِ سپید و مشتقاتش از هاشور گرفته تا موجِ نو و فرانوشت و گفتار و فراگفتار و … شعرِ مترجم‌ست نه ترجمهٔ شعر و مثلاً با عشقولانه از خود در کردن بجای عاشقانه سرودن فکر می‌کنند شاعرانا گشته‌اند، که عقربِ این آفت از یکی دو دههٔ قبل شروعِ به نیش زدن بر جانِ عزیزِ شعرِ سپید کرد و از وقتی لب باز کرد که اپیدمی شد از کارگر و پزشک و مهندس گرفته تا پیر و جوان و خُرد و کلان و زن و مرد و همه و همه خواستند بی قریحه فعلِ بودنِ شاعری را شدن صَرف کنند و تا رفتند سراغِ کلاسیک که نامِ اشتباهِ منظوم‌ست کلالیک گفتند و چون وزن را کمی سخت دیدند یا حال و حوصله مطالعه کردن نداشتند سراغِ راحةالحلقوم گشتند و با مماغِ چاق خود به این نتیجه رسیدند که سپیدسرایی مثلِ آب خوردن است و اراجیفِ گوگولی مگولی و ساندویچیِ زرد واردِ مدارِ مجازآباد کردند و از طرفی پول کارِ خودش را کرد و هزاران کباب‌سوختهٔ کطاب بجایِ کتاب و هرف بجایِ حرف و معر بجایِ شعر توسطِ ناشران جیب‌دوست روانه بازار مکاره شد!

        جریان دوّم، عدّه‌ٔ کمی تا قسمتی بسیار از تعدادِ کم‌عدّه‌، شاعرانٍ منظومند که خود را حاکم بلامنازعِ وطنِ پارسی و اساساً شعر می‌دانند و شعر را تنها از دریچهٔ چشمِ خود می‌بینند و حتّی یک کتاب و حتّی یک شعر از شاعرانِ دورِ دنیا را به زبانِ اصلی نخوانده‌اند و با ادبیاتِ زمان و جهان کلاً بیگانه‌اند، دم از بوطیقا می‌زنند امّا سطری از آن را نخوانده و نخورده‌اند‌، حرفِ فلسفه و حکمت که می‌شود تیرِ زوایه دیدشان نهایت تا هزار فرسنگی فقط نامِ بوعلی و سهرودی می‌رود آنهارا نیز ناشناسایند چه رسد به افکارِ نیچه و فاناگوا و فیران دوماتی و فلسفه چین و غیر و غیر، خب معلوم‌ست وقتی نخوانده‌اند شمشیر نباشد تفنگ دست می‌گیرند هنگ ضد تشکیل می‌دهند و آپارتایدِ شاعری راه می‌اندازند و دلشان را به نژادپرستی و تبعیضِ نژادی و سیاه کردن رویِ سپید خوش‌ می‌کنند!

        امّا سپیدسرایانِ سپیدکیش نیز بی تقصیر نیستند، خلافِ مرامِ اتّحادِ حداکثری و تعلق بر هم‌اندیشی و خردِ جمعی خلوت‌گزینند و در بسترِ دوری از هم فکر می‌کنند همه چیز خودبه‌خود و باری به‌هرجهت درست می‌شود و آستینی برایِ رفعِ تبعیضِ نژادی بالا نمی‌زنند که نمی‌زنند و نهایتِ امر فکر می‌کنند با حتا نوشتن حتّی و مثلاً را مثلن نوشتن و فرضاً چشمت را چشم ات نوشتن و این نوع غلط‌نویسی‌ها و نوک و توک زدن بر سینه و شقیقه سیاست که هیچ پدر و مادری آن را گردن نمی‌گیرد همه چیز درست‌درمان و کار درست می‌شود!

        سلامت باشید

  6. پروانه آجورلو

    فروردین 29, 1402

    درود جناب لاهیجی
    سپاسگزارم بابت وقتی که گذاشتید؛ حوصله ای که به خرج دادید و برایم نوشتید
    و تشکر ویژه بابت راهی که با ظرافت لابه لای جملات نشانم دادید برای سپید سرایی درست
    پاینده باشید
    🌺🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا