🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مردی شبیه پائیز همراه با خیابان
می جوشد از نگاهش پس کوچه های باران
هم پای برگ ریزان مقصد نمی شناسد
آرام می گریزد از شهر دوست داران
یادش بخیر روزی مانند قاصدک ها
بر باد می نشستم در شادی بهاران
مست از ترانه بودم آواز می سرودم
سیلاب شد وجودم آتش گرفت باران
اکنون دوباره بی تو پائیز برگ ریزم
خشکیده تر ز باغ بی برگ روزگاران
پایانه ی خزان با دی ماه برف بر مو
داد از بد زمانه داد از فراق و هجران
از سنگ گل برآید یعنی که می توانیم
چون گل به سنگ باشیم با خاطرات یاران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آذر 28, 1400
مست از ترانه بودم آواز می سرودم
سیلاب شد وجودم آتش گرفت باران
درود جناب کاظمی گرانقدر
🌷🌿🌷
دی 26, 1400
سلام و ارادت بانو نوری عالیقدر
سپاس از حضورتون 🌷
آذر 28, 1400
. با درودم نیک 🌺
.
. مست از ترانه بودم آواز می سرودم
. سیلاب شد وجودم آتش گرفت باران
. اکنون دوباره بی تو پائیز برگ ریزم
. خشکیده تر ز باغ بی برگ روزگاران
.
. توصف زیبایی آسانتر از توصیف شعر توست شاعر
. و چقدر ساده تصاویری ترسیم کرده ای
. استاد ارجمند قطار زندگی تان تا همیشه
. روی ریل خوشبختی 🌺🌿🌹🌿🌺
دی 26, 1400
سلام و درودها جناب فیضی عزیز
سپاسمند حضورتون 🙏
آذر 29, 1400
درود بیکران
بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دی 26, 1400
درودها و سپاس از همراهیتون 🙏 🌷
آذر 30, 1400
🌸🌺💐🌸🌺💐🌸
دی 26, 1400
درودها سپازس از همراهی🙏🌷
اسفند 20, 1400
مست از ترانه بودم آواز می سرودم
سیلاب شد وجودم آتش گرفت باران
بسیار زیبا، درودها👏👏👏💐