🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سه گلشنی بر وزن
مفعولُ مفاعلُ فعلن مفعولُ مفاعلُ فعلن در پایه ی مصراع؛
بخش آغازگر:)
پنهان نشود غمِ پیدا، داغی که نشسته به جان است
جانان، نگران من است و، جانم به دلش نگران است
(بخش پیکره یا بَدَنه:)
در کوچه ی خاطره هایش دل می سپرم به هوایش
شیدای شمیم نفس هاش سرمست نسیم صدایش
هر قاصدکی که می افتد، افتاده به بوسه ی چشمم
هر شاپرکی که زند پر، در پرسه به شوق صفایش
بر دوش بنفشه ی نازی، “راز” ی شده نذر نیازی
همبازیِ او شده اشکم بر دوش بنفشه نمایَش
پروانه، نوید نگاه و، سنجاقک، امید وصال است
چون چشمه(،) قصیده ی چشمم(/ام) در چشمه ی عاطفه هایش
باران که به شعله می افتد، یکباره به شعله می افتد
آتش نفس است و از آن پس، خواننده ی شعله سرایَش
(پایانبخش در 3 نیم مصراع و با کمی تغییر وزنی بر وزن
مستفعلن فَعَلاتن:)
بر جان رسیده لب من
پاینده باد شب من
جان است و جانب جانان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
خرداد 15, 1402
درودتان….ارادتمند تک بیتی زیبا و غزلی بس فاخر و دلربا خواندم.پیرایه ی ـ به نظر من ـ زایدی که بر آن بسته اید که غمض عین می کنم از آن اتفاقآ بر وزن غزل است و چیزی کم ندارد.البته اشتباهآ به جای «بر لب رسیده مرا جان» فرموده اید : »بر جان رسیده مرا لب»….که متعجب شدم! چه می شد اگر بدین نحو بیتی از آن غزل می شد؟ :
برلب رسیده مرا جان ، جان است جانب جانان
این است هدیه ای از من ، بادا همیشه فدایش
پاسخ
خرداد 15, 1402
سلام و درود و سپاس تان جناب استاد خوش عمل گرانقدر
لطف فرموده اید.
در پاسخ سؤالات شما بزرگوار:
1. بر “جان” رسیده لب من
دقیقا آگاهانه استعمال شده و معنای اصلی مورد نظر،
رسیدن عاشق به معشوق و بوسه بر معشوقِ همچون جان است (لب عاشق به جان یعنی معشوق رسیده).
2. در قالب سه گلشن، خیلی بیش تر از غزل، دست شاعر، باز است؛ مثلا اگر قافیه ی بیت اول، دشوار بود یا به هر دلیل، شاعر قصد تغییر آن را داشته باشد، آن قافیه را در بخش آغازگر سه گلشن، رها می کند.
همچنين بخش آغازگر، به دلیل تفاوتی که نسبت به پیکره دارد، خیلی بیش تر از بیت اول غزل، می تواند شروعی متفاوت را باعث شود و نقش عنوان. شروع برجسته، شروع طوفانی یا آغازگر را بر دوش بکشد.
در بخش پیکره نیز هم در چینش مصراعی و هم در جایگاه قافیه و… دست شاعر، باز تر است.
در قسمت پایانبخش، سراینده می تواند شعرش را متفاوت تر از بیت آخر غزل به پایان ببرد و امکانات بیش تری دارد.
(این را بطور مستقل در شماره ی 3 توضیح خواهم داد)
3. کمین، خود، بسیار غزل سروده ام و بسیاری از آنها را منتشر نکرده ام. یکی از تجربیاتم در غزلسرایی،
چگونه به پایان بردن غزل بوده که گاهی درد سر ساز می شده است.
پایانی که شما برای این غزلواره پیشنهاد داده اید، پایان مناسب و محکمی است؛ اما این پایان خوب، وابسته به توان شاعری شماست نه به امکانات قالب غزل.
چه بسا در غزل ممکن است بیت پایانی و بیت قبل از پایان، هر دو به یک مقدار استحکام و مناسبت داشته باشند و غزلسرا در این که کدام بیت را در پایان قرار دهد، دچار تردید شود و قالب غزل، هیچ کمکی در این زمینه به او نمی کند؛
اما قالب سه گلشن _ با داشتن بخشی متمایز برای به پایان رساندن سروده_ کمک شایانی است به شاعر خود در این مرحله….
4. تفاوت سه گلشن از غزل در برخی سروده ها بیش تر یا خیلی بیش تر هم می شود و قالب سه گلشن، در واقع، قالبی آمیخته از شعر سنتی و شعر نو است که نوآوری هایی در آن مشهود است و جنبه ی پیشرو دارد.
به مهر خوانده اید.
سپاس دوباره
پاسخ
خرداد 16, 1402
سلام و درود دوباره
وقت شما بخیر
از سه گلشن ها دفتری در همین سایت دارم که مطالعه اش خالی از لطف نیست البته برخی سه گلشن هایم را هنوز منتشر نکرده ام و فعلا نزد خود دارم.
یکی از سه گلشن های جدیدم به نام مثل گسلهای تهران را تقدیم می کنم:
پاسخ
خرداد 16, 1402
مثل گسل های تهران،
سروده ای در قالب شعری سه گلشن،
وزن این سروده در واحد پایه ی مصراع:
مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
بخش آغازگر:
بگذار با بی قراری، یک بار دیگر بخوانم
یک بار دیگر برای رؤیای پرپر بخوانم
یک بار دیگر به سبک غمبار دیگر بخوانم
بخش پیکره (یا بَدَنه):
تهرانِ امروز آیا…
تهرانِ فردا…. خدایا!
تهران نپیچد به دنیا(!)
دنیا به تهران نپیچد شیون نشین_ماتم افزا
[البته مانَد اگر تن، هم بعد از آن، حال شیون]
تدبیر این جا رها و، حکمت، اسیر بلا و
قانون، خودش مبتلا و
مثل گسل های تهران، در زیر پای مدیران
مُردم از امروز و فردا؛ می میرم امروز و فردا
از هر گسل می گریزم سوی گسل های دیگر
دیگر چه سود از گریزِ جا ماندگان در گسل ها؟!
ای کاش افتاده بودی تا مدتی دست ژاپن
آن ژاپنِ با خدای دانای بینای کوشا
بگذار یادی کنیم از، عمری که در وعده، طی شد
بهمن، عقبگرد کرد و جاوید در سوز دی شد
تاریخ با هیچ حزبی بی جا ندارد مدارا
رفتند تا بوسه ی مهر، آن مهربانان عاشق
رفتند عاشق ترین ها، از کوچه های شقایق
ماندند جمعی که جمع اند مانند جمع بلایا
بخش پایانبخش:
تهران! برای تو غمگین، از فرط غم ها بخوانم
مانند آوار(،) افتان، هرجا و بی جا بخوانم
غمگینِ غمگینِ غمگین
غمگینِ غمگینِ غمگین
غمگینِ غمگینِ غمگین
غمگینِ غمگی…
پاسخ
خرداد 15, 1402
درود جناب رضاپور 👏👏👏💐💐💐
پاسخ
خرداد 15, 1402
درود و سپاس تان جناب حجت عزیز 🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺
پاسخ
خرداد 15, 1402
درودو سپاس بزرگوار
دستمزیزاد عزیز زیبایند
🌹🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 15, 1402
سلام و درود و عرض ادب و ارادت 🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 16, 1402
درودها برشما جناب رضاپور عزیز
دستمریزادتان قلمتون ماندگار 🌺🌺💚💚👌👌
پاسخ
خرداد 16, 1402
درودها و سپاس ها یتان سرکار خانم حسینی گرانقدر
زنده و سرزنده باشید در پناه خدا
🌺🌺❤️❤️🌺🌺🌿
پاسخ
بستن فرم