🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آنچه دیدم آسمانی تیره بود
تیر و ترکش در میان دیده بود
برق می زد آتش خمپاره ها
لاله ها زخمی کنار بوته ها
جوی خون بود و نبود آب بود
تشنگی بود و جگر بی تاب بود
جاری خون لخته لخته روی خاک
قطره های می برون آمد ز تاک
شیله ها از آتش نمرود بود
تشنگی ها در کنار رود بود
جبهه بود و دشنه بود و درد بود
بوی باروت ، خاکریز و گرد بود
یقلوی ها خالی از یک لقمه بود
قمقمه ها تشنه ی یک جرعه بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
تیر 4, 1399
سلام درود بر شما
مرا بردی در حال و هوای جبهه ها
جناب مروج عزیز
حفظ الله برقرار باشی🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🙏🙏
پاسخ
بستن فرم