🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گفتی که بگویم ز تو و کار گناهت
دل می بری و می بری آن صورت ماهت
موجی برسان از نگهِ حاملِ اعجاز
غم می برد از دل به خدا موجِ نگاهت
تو در پی آنی که کشم رنج و مشقت
من در پی آن تا برسانم به رفاهت
بس آه، مرا از تو به لب آمد و هرگز
در سینه نبینم اثر از شعله ی آهت
رفتی و چه دانی ز دل سوخته ی ما ؟
تا روز قیامت شده دل چشم به راهت
21 اردیبهشت 1400
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
اردیبهشت 22, 1400
رفتی و چه دانی ز دل سوخته ی ما ؟
تا روز قیامت شده دل چشم به راهت
سلام
سروده ی زیبا و عالی خواندم
پاینده باشید و برقرار
🌹🌺🌹🌺🌹
بداهه تقدیم به شعر زیباتان
🌺 ازآن زمان که رفته ای، بهانه ام، هوای توست
تمام آرزوی من، شنیدن صدای توست
ز رفتنت فنا شدم، اسیر غصه ها شدم
نگاه نا امید من، به سمت رد پای توست🌺
پاسخ
اردیبهشت 22, 1400
سلام و درود بی حد
سپاس از حضور گرم و بداهه ی بسیار بسیار زیبایتان
در پناه خدا 🌿👏🙏🌹🙏🌿
پاسخ
اردیبهشت 23, 1400
🌸🌺🌷🌹🌸🌺🌷
پاسخ
اردیبهشت 25, 1400
سلام
عالی عالی عالی👌
هست صد دیوار اما شانه چیز دیگری ست
گریه دارم، شانه ات، دیوانه! چیز دیگری ست
🌿🌿🌿❤️
پاسخ
بستن فرم