🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
“اربعین”
چهل منزلست
هر منزلش چهل سال زخمی را
حکایت
از متابعت و معرفت می کرد
در پی سِرِّ سری که بر نیزه ی خونین می رفت…
مدام دمادمش
فسخ العزایم می کرد…
این خورشید سرخ
بر بحرالحمرای دیگر
بر دشت زخمی و نیزه باران دلم
ظهر تلاوت می کرد
هزار آیت روز
بر لب و دندان
زیر ضرب ستم
ترسیم شطّ شط
خط فرات جنون می کرد
این همه معرفت
در چشم کی می گنجد!
جز قطره اشکی که
در وادیهای غریب
مثنوی حسرت
سر گشته و گم و بی پایان
بیابان می گشت...
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مهر 27, 1398
سلام و درودها
استاد رشنو بزرگوار
اجرتان با ابا عبدالله الحسین علیه السّلام
تقدیمی : 🌹
یاد کن آن لحظه را از تن جدا
امر یزدان ، روح را قبضی ،دلا
افتخارِ آن لحظه ، با دستانِ او
قبضِ روحی می شوم از تن رها
ولی اله بایبوردی
27 / 07 / 1398
🌺🌺🌹🌹❤️🌹🌹🌺🌺
پاسخ
مهر 27, 1398
این همه معرفت
در چشم کی می گنجد!
جز قطره اشکی که
در وادیهای غریب
مثنوی حسرت
سر گشته و گم و بی پایان
بیابان می گشت
سلام و درود بر استاد گرانمهرم
بسیار عالی ست
در پناه خدا🌿👏👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
مهر 29, 1398
بسیار عالیست
و زیبا
درود ها استاد گرامی🌺
پاسخ
مهر 29, 1398
درودتان بادا گرامی استاد
زنده باشید و پرتوان
قلمتان رقصان به مهر
سبز باشید و سلامت
🙏🙏🍃🌺🌺🌺
پاسخ
مهر 29, 1398
اجرتان با اباعبدالله الحسین علیه السلام
پاسخ
بستن فرم