🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کاش درها بر پاشنه دیگر بچرخند

(ثبت: 241753) شهریور 24, 1400 

 

چرا هستم ؟
چرا پستم ؟
چرا بال کبوتر را درون این قفس بستم ؟

به زنجیری
که بر دستان و پاهایم گره خورده
اگر نوری بتابد بر شب امروز
بگریزم

در این دنیای بی بنیاد
مشخص نیست
چرا آوای مظلومان
درون خنده های ظالمان محو است ؟

و فطرتها
درون منجلابی ژرف فرو رفتند

در این مهمانی آلوده پیدا هست
تفاخر های صاحب منصبان مست
و خاموشی رنجوران
به زیر سقف تاریک و سیاه شب

کسی اینجاست ؟ می بیند ؟
غبار خود فراموشی و غفلتها

کسی اینجاست ؟ می دادن ؟
هزاران سفره ی خالی
درون کوهها پیداست ؟

کسی اینجاست ؟ می فهمد ؟
خروش گرگها را در دل جنگل ؟

کسی اینجاست ؟ می بیند ؟
چپاولهای دزدان
در دل این شعر پابرجاست ؟

همه خوابند ……
شاید صبح فردا
با طلوع نور
خبیثان زیر پای ناتوانان
زخم بردارند

کاش روزی
درب‌ها اینجا
بروی پاشنه ای دیگر بچرخند

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. حسین شیرکوند

    شهریور 24, 1400

    🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸

  2. لیلا بهمنی( سالیز)

    شهریور 24, 1400

    🌸🌸🌸قلتان مانا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا