🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 «گاهی شُستن برای لباسِ آب هم لازم است!»

(ثبت: 265503) آبان 21, 1402 

 

چشم نه کسی را می بیند
و نه می بینم های خودش را می بیند
فقط می گوید چشم!
او سخنورِ هر سخن است
همین چشم
درکودکی یک چشم از خودش را از دست داده است!
و می خواهد موجودِ تک چشمی باشد
که با همه ی چشم ها فرق می کند
مثلِ گانشا با مهربانی، دیرینه رابطه ای دارد
و با بدی ها خیلی بد است
مثلِ گاندی مهر را با مهربانی مهربان می کند
و…. یک دقیقه قبل ازآفرینش ماه
آفتاب به شباهتِ خود شک کرد
و فروغ اش را به فروغ داد تا دردیگری از تولد
صداها را بی صدا صدا کند!
نونِ نان که مهاجرت می کند
«نا» دراولِ هر واژه ای مُعرِّفِ خوبی نیست
او توان را ناتوان می کند و شناخت را ناشناخت!
امروز صدمین سالگردِ دیروز است
هزارمین سالگردِ صد سال از تنهایی است
و تنهایی با کسی شوخی ندارد
حتا با مارکز و تمامِ کلماتی که در کتاب اش تنهایند!
چیزی شبیه خودم درخیابان جا گذاشته ام
و هزار سال است که او را به مناسبت ِبزرگداشتِ سیگار
در یک آیرونی موقعیّت در کنارِ خودم می بینم
او شبیه من نیست
اما نیست های آن شبیه من است!
و دیگر به دنبالِ ریتم ِ هیچ شعوری از شعر نیستم
که
قصه ها به انتها نرسیده غُصه می شوند!
من از حرفِ های چاق نمی ترسم
و با چار کلمه هم چارلی نمی شوم
و این برف با تکه های آب به معراج نمی رود!
می خواهم از خرم ، آبادی بسازم که خرم آباد نیست
و از کارون کلماتی را که از اهوازشان شک دارند
و از جی، رودی را که زاینده نشد!
و از شهر، خرمی را که «خرم شهر» نشد!
این جمله های بی کس چرا «کس» نشدند!؟
چرا باران به وقتِ مرداد حروف چینی می شود
و قطره مدت هاست که
دندان هایش را مسواک نمی زند!
قرار نیست فقط آدم ها گریه هایشان را بشورند
گاهی شُستن برای لباسِ آب هم لازم است!
برای صلاحِ این عمران نیاز به عمرانِ صلاحی است
برای این دست ها
نیاز به انگشت هایی است که انقلابی شده اند
انقلابِ دست بهتر از دستِ انقلابی است
چون
گاهی انقلاب اش را فراموش می کند!
بیا نزدیک بیا
من بیابانی سراغ دارم که خیابان اش را از دست داده است!
و از دروها
سراغش را از روزی می گیرد که نوروز نشد!

 

عابدین پاپی(آرام)

16/8/1402

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. هادی همتی

    آبان 21, 1402

    گاهی به هنگامه غروب
    آفتاب به شباهت خود شک دارد
    می‌بخشد شب ها را
    جای دیگری نور
    روحش را در تلاطم تاریکی می‌بیند
    دروود استاد آرام عزیز
    لذت بردم و شعر شما را خواندم

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا