🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از دختر «کبری» دلِ «تصمیم» گرفتند
ایامِ خوشِ اوّلِ تقویم گرفتند
با اینکه معلّم شده اینک خود «سارا»
آسان چه از او جرأت تعلیم گرفتند
«دارا» که نشسته بغلِ تودهی آوار
از او خَزهها قدرتِ ترمیم گرفتند
میخورد کسی نان «پدر» را به سهولت
اربابِ جفا فرصتِ تقسیم گرفتند
«کوکب» به فراموشی مرموز دچار است
زنها همه بیماری بدخیم گرفتند
میرفت همینکه «حسنک» خانهی پیری
یک قوم بر او مجلس ترحیم گرفتند
خالی شده موجودی « دهقان فداکار»
وقتی که همه، عارضهی بیم گرفتند
«فهمیده» زیاد است در این پهنه، ولیکن
بر مُرده چرا محفل تکریم گرفتند ؟
با اسب نیامد دگر آن «مرد» به اینجا
چون راه گذر را صفِ دژخیم گرفتند
بستند کتابی که پُر از خاطرهها بود
جامِ طرب از مردم اقلیم گرفتند
1402/2/31
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
خرداد 2, 1402
درودتان….چرا از سرکار علّیه «خاله مرجان» یادی نکرده اید؟ فلذا من گفتم:
از بهر خروس «خُله مرجان» دوسه شب پیش
مرغان حرم بستنی کیم گرفتند!!
با عرض معذرت از «خاله» که به ضرورت وزن «خُله»شده است!!
پاسخ
خرداد 2, 1402
از بهر خروس «خُله مرجان» دوسه شب پیش
مرغان حرم بستنی کیم گرفتند!!
به ضرورت رعایت وزن «خاله» به «خُله» تبدیل شد…..
پاسخ
خرداد 2, 1402
سلام و عرض احترام استاد خوش عمل …
این حقیر هرچه ذهن سوزاندم خاله مرجان محترم را در کتاب درسی دهه ی چهل و پنجاه بیاد نیاوردم، اگر که حضور داشته اند همین جا از ایشان عذرخواهی می کنم که نامشان را در شعر ذکر نکرده ام …در هر صورت این غزل، خاله مرجان و قافیه بستنی کیم را کم داشت که به لطف شما استاد گرامی تکمیل گردید …
سپاسگزارم😁🙏💐
پاسخ
خرداد 2, 1402
داستان “قوقولی قوقول” معروف به داستان «خاله مرجان» درج شده در کتاب دوم دبستان پیش از انقلاب است و ماجرای دو مزرعه ی همجوار را به تصویر می کشد.
این داستان که در خاطره ی دانش آموزان دهه ی پنجاه و پس از آن باقی است ، داستان تلاش برای عمران و آبادانی ، سختکوشی و محبت به یکدیگر است.
حیوانات یک مزرعه از زحمات و تلاشهای «خاله مرجان» خوش ذات می گویند و به او برای آبادانی مزرعه کمک می کنند ؛ اما در کنار مزرعه ی «خاله مرجان» زنی بدذات به نام «ریحان» که بسیار تنبل است و اغلب ساعات شبانه روز می خوابد زندگی می کند. «ریحان خانم» مدت زمانی کوتاه خروس مزرعه ی «خاله مرجان» را فریب می دهد…و الخ.
پاسخ
خرداد 2, 1402
من اول دبستان را در دوران پهلوی درس خواندم و احتمالا این درس بعدا از کتاب ها حذف گردیده است…
پاسخ
خرداد 2, 1402
درودها عالی بود
پاسخ
خرداد 2, 1402
سپاسگزارم🙏💐
پاسخ
خرداد 2, 1402
جناب معین حجت ارجمند
درود بر شما بسیار زیبا و قابل تامل سروده اید
در پناه خدا همیشه بدرخشید
👏👏👏👏🌹
پاسخ
خرداد 2, 1402
سپاسگزارم بانو خیاط پیشه گرامی..
حضور شما در صفحه اشعارم باعث خرسندیم میگردد، خدا نگهدارتان باشد🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
خرداد 2, 1402
بستند کتابی که پُر از خاطرهها بود
جامِ طرب از مردم اقلیم گرفتند
درود استاد گرامی و دستمریزاد
هر بیت این غزل حرف های بسیاری در دل خود نهفته دارد
👏👏👏🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 2, 1402
ارادت دارم جناب جاوید گرامی …
نظر لطف شماست …بزرگوارید🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
خرداد 2, 1402
سلام و درود و خدا قوت
احسنت
بسیار زیبا
پاسخ
خرداد 2, 1402
سپاسگزارم بزرگوارید🙏💐
پاسخ
خرداد 2, 1402
سلام جناب معین
دارم فکر می کنم ببینم چیزی هست که اینا نگرفته باشند ؟
پاسخ
خرداد 3, 1402
سلام…ارادت…
بله متاسفانه دیگه دلخوشی ها همه خاطره شده 🙏💐
پاسخ
خرداد 3, 1402
درود جناب حجب
هر مصرع گویی فریاد می کشد:
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
👏👏👏👏👏👏
قلمتان مانا🌺🌺🌺
پاسخ
خرداد 3, 1402
سلام بانوی بزرگوار …
سپاسگزارم از توجه و ابراز محبت شما🙏🙏🙏💐
پاسخ
خرداد 3, 1402
با اینکه معلّم شده اینک خود «سارا»
آسان چه از او جرأت تعلیم گرفتند
درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام جناب حجت
دستمریزاد بزرگوار
زمان ما بجای سارا دارا و آذر بود سال 1336 تا 42 در دوران دبستان و و اسن اسامی در کتابهایی بود که زمان سپاهی دانش درس میدادم موفق و پیروز باشید بزرگوار تجدید خاطره ی خوبی را براین رقع زدید
🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
خرداد 3, 1402
سلام و عرض ادب…
سپاس از حضورتان جناب جمعی بزرگوار …
بله واقعا یادش بخیر، ای کاش خوشی های دوران جوانی به این سرعت سپری نمی شدند …
🙏🙏🙏💐💐💐💐
پاسخ
بستن فرم