![عابدین پاپی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/09/8b05d015-d662-4ec4-9ad2-f11c9f883d48-e1662379419227.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
جنگل را گرگ ها دریده اند
و پرندگان
در ماتم درختان کلاغ پوشند.
باران که قرمز می بارد
برف در ایوان شب
بر نبض روز می نشیند
و سقف ها
بی دیوار پرواز می کنند.
نگذارید مرگ از چشم هایمان بگذرد
و بر واژه ها جنازه بپوشاند
کاه ها
از لای انگشتان کوه بیرون می زنند
که با این همه آواز
خبری از مویه ی باد
بر ایوان برگ نیست
چگونه هم سفر درخت باشم
هم شانه ی میوه
وقتی سیبی که از بیداری چيده ام
زرد است؟!
این ژولیده اسکناس درد
آن قدر در جیب فقر مانده
که دیگر هیچ سکه ای
نان اش نمی کند…!
شعر از : عابدین پاپی(آرام)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
آبان 18, 1401
درود بر شما جناب پاپی گرامی💐🙏
آبان 18, 1401
درود
زیبا سروده اید
🌹🌹🌹
آبان 19, 1401
این ژولیده اسکناس درد
آن قدر در جیب فقر مانده
که دیگر هیچ سکه ای
نان اش نمی کند…!
درودها🌷🌺🌺