🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سفت و سخت تمامِ حواسش را جمع کرده بود تا دگرباره گریبانش را نگیرد؛
همان مالیخولیایِ دهشتناکی که هیچ فلوکستین و سرترالینی در عالم را یارایِ مهارش نبود.
خوانش: 175
سپاس: 2
“پرندگان مهاجر”
احساساتم به طرزِ اَسَفناکی بیمارند.
خوانش: 111
سپاس: 1
گفت: خیالت راحت جانِ دل
حالا دیگر روزهاست، مجیزِ سرترالینِ لعنتی را نمی کشم.
خوانش: 145
سپاس: 1
تعداد نظر: 2
شده ای نیست تَرین هستِ من
نیستی،
خوانش: 123
سپاس: 1