🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از دیر باز چای نبات دوست داشته ام، دوست داشته ام چای ام را با نبات بنوشم. از قند خوشم نمی آمد به نظر شل مغز می آمد همین که خودش را نمیگیرد و زود تسلیم چای میشود و هست و نیست خود را به کام دیگری میریزد حاکی از ضعیف بودن اوست و تلاشی برای بهبود شرایطش نمیکند واین از همه چیز بدتر است.
اما نبات تا لحظه ی آخر دست بر زانوی خویش دارد و هم قد کوه ایستاده است وا نمی دهد و در جاودانگی میمیرد و این خود شکوه زندگی ست
آنها که در مشکلات حل میشوند خود را از دست داده اند و این خسران جبران ناپذیری است شاید بعضی از آدمها سرخوشی قند را دیده اند و از نبات بودن دست کشیده اند کاش همه ی آدمها یک شاه نبات بودند.
فاضله هاشمی غزل
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):
بستن فرم