🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شرح ـ تحلیل ـ نقد

(ثبت: 7615) فروردین 20, 1395 

دربررسی چیستی و چگونگی ِ یک اثر(شعر) و تراز بندی آن ،  بطور کل سـه نوع نگـاه و نگـارش را

 می توان متصور شد (شرح ـ تحلیل ـ نقد). شاید برخی  تفاوت چندانی بین شرح و تحلیل و نقد قائل

 نباشند . از دیگرسو شاید  برخی را نظر بر این  باشد  ،که شرح و تحلیل و نقد مجزا از یکدیگر هستند .

   هرکدام از این نظریات از زاویه ای خاص ممکن است  صحیح  به نظر برسند ، نگاه اول پیوستگی  و

ارتباط را مد نظر دارد ونگاه دوم تفاوت و تمایزِ رسالت  و درجات و تفاوت محدوده ها را . اما به نظر

 می رسد نوعی نگاه  ترکیبی دراین خصوص به واقعیت نزیدک ترباشد . وضمن پذیرشِ پیوستگی  و

 ارتباط  ونیازفی مابین  باید برای هرکدام ماهیت و رسالتی متمایز درنظر گرفت .

به این معنی که شاید بتوان تصور کرد که شرح بدون تحلیل و نقد ، همچنین  تحلیل  بدون نقد امکان

 موجودیت داشته باشند ، اما تحلیل بدون شرح  و نقد بدون آن دو نمی تواند متصور باشد ،  که برای

 تصویرِاین  پیوستگی هرمی را تصور کنید که پایه ی آن شرح ومرکز آن تحلیل ورأس آن نقد  است.

بنابراین درعین جدائیِ محدوده ها نوعی ارتباط نیز فی مابین مشهود است .

 

شرح = ترسیم و تشریح و پدیدارسازی داده های پایه و اساسی  و تراوشات خام یک اثر است . ازجنس

 توضیح و روشنگری است  برای تجسم فضای اثر(شعر). با کاربردهای مختلف (آموزشی ، روشنگریِ

 مخاطب ، پاسخ به نقد و تحلیل و ….) .

تحلیل =از جنس بررسی و کنکاش برای  کشف و بررسی ارتباطات محتمل  ویژه بین اجزاء داده های

 خام  به منظور تعیین تصویر و مفهوم نهائی یک اثر( شعر) است . و شاید بتوان گفت  بیشتر پاسخی

 است به این سوال که هنرمند( شاعر) چه می خواسته بگوید ؟

نقد = بررسی و ارزیابی  قوت و ضعف داده ها و ارتباطات مکشوفه درشرح و تحلیل از جنبه های

 مختلف و برجسته  کردن  فرازها وفرودها به منظور رتبه بندی اثر بطورنهائی است . از باب تشخیص

 و تمیز برپایه ی  داده های شرح و تحلیل است و بیشتر پاسخی است به  این سوال که آیا هنرمند( شاعر)

توانسته آنچه  را می خواسته بگوید به بهترین  شکل بیان کند یا نه ؟ و به عبارت دیگر میزان موفقیت

 شاعر در چه ترازی است ؟

بنابراین با لحاظِ این تفکیک ِ سه گانه :

شاعر محق ترین فرد است  بر شرحِ شعرش ، زیرا مستقیم ترین و بی واسطه ترین و بی پرده ترین  و

 واقعی ترین و مستند ترین  رابطه را با شعر دارد . و بدین لحاظ شرح ِ شاعر بر شعرش ، ارجح است

 بر دیگر شرح ها ، مگر رد آن به دلیل و برهان  . شاعر مختارو مجاز است در مواقعی که تشخیص

می  دهد ( خواه از باب روشنگری  ، خواه پاسخ و ……) بر شعرش شرح بنگارد .

زمانیکه شاعر در این خصوص به تشخیص ، سکوت اختیار می کند  دانسته و به اختیار از این حق

 صرفنظر می کند  و البته در آن الزامی نیست . زیرا بدان گونه که  ذکر شد شرح را رسالتی است از

 جنسی و تحلیل و نقد را رسالتی دیگر از جنسی دیگر . که البته ورود شاعر به آنها نیز بلامانع است

 منتهی با درجاتِ اولویت متفاوت . بطورمثال ورود به تحلیل به تشخیص و برای دفاع از اثر و بارز

نمودن روابط  و درنقد برای رد یا اثبات یا پاسخ به دیگر نقد ها وغیره…..

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. رضا جوکار

    فروردین 21, 1395

    سلام و درود جناب آقای اجلاسی عزیز

    ممنونم بابت مطالب زیبا و ارزشمندتان

    شاید نخستین اندیشمندی که درباره شعر، کارایی شعر و مسوولیت شاعر بحث کرد، افلاتون باشد. درنظریهٔ محاکات در کتاب »جمهوری« به این بحث می‌پردازد و به این بارو است؛ چون جهان سایه‌ی جهان دیگری است ادبیات نیز تقلیدی از جهان دیگری است. افلاتون به این باور بود که شاعر بی خود است. به عبارتی شاعر اراده ندارد. و به همین دلیل آنچه او می سراید گمراه کننده است و جامعه را به سوی انحطاط و گمراهی ره می‌نماید. خودش هم به همین باور بود که اندیشه‌ها از جهان دیگری به او الهام می شوند. وقتی این موضوع را با علت‌های چهارگانه، علت مادی، علت فاعلی، علت صوری و علت غایی بررسی کنیم، برداشت افلاتون از شعر و شاعر روشنتر می شود. به بیان دیگر، اثر از چه ساخته شده است؟ چه کسی آن را ساخته است؟ چگونه ساخته است و برای چه هدفی؟ افلاتون و ارسطو به این باور بودند که علت مادی شعر محاکات است و علت فاعلی شعر الهام. و علت غایی هم نفوذ و تاثیر بر دل هاست که همان بلاغت باش.و اما با وجود اینکه بحث ادبی بیشتر از دوهزار سال پیش با توجه به  بی خودی مولف آغاز می شود و با وجود اینکه بزرگان ما از این امر بیخبر نبودند، نقد ادبی در فرهنگ ما همچنان مولف مدار باقی می‌ماند. چون درست همانگونه که افلاتون شاعر را بی‌خود می خواند مولانای بزرگ هم بیخود است: «تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم، تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم». و یا حافظ که از بی اختیاری‌اش دم می زند: «در پس آینه طوطی صفتم داشته اند، هرچه استاد ازل گفت بگو می‌گویم».در فرهنگ ما پندار ها به این بوده است که اثر ادبی برخاسته از ذهن مولف است و برای درک درست اثر ها باید از چگونگی روزگار مولف باخبر باشیم. افزوده بر این، نقد در فرهنگ ما بیشتر بر لفظ و معنی بوده است.پس کاری که نقد ادبی می‌کند، تعریف ماهیت، چگونه و نقش اجتماعی هنر است. در کنار این نقد ادبی می‌پرسد: خاستگاه معنی کجاست؟ شعر از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ آیا شعر ما را به حقیقت نزدیک می‌کند ویا از حقیقت دور می‌راند؟ آیا شاعر یک هنرمند است ویا نابغه‌یی که از خدا الهام می‌گیرد؟ باید شاعر به دنیا آمده باشی، یا می‌توانی شاعر شوی؟ اگر شاعر بودن آموختنی نیست، شعر چگونه می‌تواند هنر باشد؟ آیا شاعران نقش کارایی در جامعه دارند؟

    موفق باشید و شاد

    • فرزاد امین اجلاسی

      فروردین 21, 1395

      درودها جناب جوکار

      سپاسگزار مطالب بسیار ارزشمند و سراسر تأمل برانگیز و پرسش هایی اساسی که پاسخ به هرکدام از آنها

      نیازمند دفتری . شاید در فرصت های جداگانه محملی زیبا برای هم اندیشی .

      اما آنچه انگیزه شد برای نگارش (شرح ـ تحلیل ـ نقد ) این بود که به کرات مشاهده می شد این سه مبحث

      توسط عزیزان در سایت های مختلف شعری دچار اختلاط بودند یا بخش هایی از آنها نادیده گرفته می شدند

      و برخی نیز برای شاعر اصولاً حقی برای نگارش شرح بر شعر خود قائل نبودند .

      در این نوشتار کوتاه سعی براین بودکه تمایزات و اشتراکات این سه مبحث با هم به اختصار و اجمال تشریح

      تا ارتباط این سه مبحث در بررسی یک اثر ( شعر ) مشخص شود .

      و همچنین ضروری بود میزان قرابت شاعر و سایر ادیبان به شعر و دلیل آن و همچنین حقوق  مثبته ی شاعر

      در خصوص نگار ش شرح بر شعرِ خود برای تنویر اذهان در مواقع خاص ، بیان شود . زیرا امروزه اکثراً شاعران

      به دلائل شخصی ترجیحاً از این حق به اختیار صرفنظرمی کنند که در بعضی محافل ظاهراً کم کم تبدیل به

      عرف و قانون شده در صورتیکه چنین نیست و این حق همیشه برای شاعر محفوظ است .

      امیدوارم این نوشتار توانسته باشدقدمی هر چند کوچک در این مسیربردارد .

      سپاسگزارحضور ارزشمندتان هستم

      پاینده و پیروز باشید .

  2. سوگند صفا

    فروردین 21, 1395

    سلام

    واقعا ممنون از این همه زحمت و جمع آوری…

    این مقاله کمک میکنه شعرو بهتر بفهمیم و‌بشناسیم

    برقرار باشین

    یاحق

    • فرزاد امین اجلاسی

      فروردین 21, 1395

      درودها گرامی سپاسگزار حضور ارزشمند و پسندتان هستم .

      چند جمله ای که نگارش شد دریافت هایم از این سه مقوله

      بوده البته جمع آوری مقاله نیست که اگر بود ذکر منبع الزامی.

      پاینده و پیروز

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا