🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 دادا بیلوردی ( بنیانگذار سبک شعر زلال )

(ثبت: 7623) فروردین 24, 1395 
دادا بیلوردی ( بنیانگذار سبک شعر زلال )

 

دادا بیلوردی ( بنیانگذار سبک شعر زلال )
مختصری از زندگینامه و نمونه ی اشعار پدر شعر زلال ( دادا )
مهندس ابوالفضل عظیمی بیلوردی متخلّص به دادا از شاعران معاصر ایران زمین می باشد و در سرایش شعر در دو زبان فارسی و ترکی مهارت کامل دارد.
دادا بیلوردی در دوم بهمن 1346 هـ.ش در روستای بیلوردی واقع در استان آذربایجان شرقی کشور ایران قدم به دنیا نهاد نام پدرش سلطانعلی است که به شغل کشاورزی می پرداخته و نام مادرش فاطمه که زنی نجیب و خانه دار بوده است . بعد از اتمام تحصیلات ابتدائی به شهر تبریز عزیمت کرد و دوران راهنمائی را به اتمام رساند و از روی علاقه وارد هنرستان کشاورزی شهرستان سراب شد و بعد از اتمام دوران دبیرستان وارد دانشگاه شد و در مهندسی کشاورزی به تحصیلات عالی پرداخته و در نهایت ساکن شهر تبریز شد ، در کنار رشته ی مورد علاقه ی خود به همراه ادبیات در خدمت جامعه بوده است
آن زمان ، غربت امان نداد و فوت مادر جوانش در دوران نوجوانی به دلیل کمبود امکانات مالی پدرش ، نگرش او را نسبت به دنیا تغییر داد . دادا روحی لطیف دارد . در طول تحصیل راضی به رنج پدرش نمی شد . نصف روز را گارگری کرده و نصف دیگرش را به تحصیل می پرداخته است که در نهایت ، وقتی که دستش به آب و نان رسید پدرش را نیز از دست داد. در سال 1378 هـ.ش با خانواده ای از اهل تبریز وصلت کرده و  دارای دو فرزند پسر است . ابوالفضل دادا از دوران کودکی با شعر و شاعری مأنوس بوده و سبک شعر زلال در تاریخ دوم بهمن ماه 1388 هـ.ش  توسط ایشان به جهان ادبیّات ارایه شده  .

ناگفته نماند جناب دادا در سرایش غزل استادی چیره دست است.
منابع اینترنتی جهت استفاده ی بیشتر از آثار دادا بیلوردی :
زلال های دادا : www.dadazolal.blogfa.com
غزل های دادا : www.dadabilverdi.blogfa.com

لینک های مفید:

۱- مقاله ی اثبات سبک زلال :http://hagzolal.blogfa.com/cat-11.aspx

۲- مطلب اصلی ظهور زلال (تعاریف و توضیحات):http://hagzolal.blogfa.com/cat-14.aspx

۳- سخنرانی در خصوص زلال در اولین سالگرد تولد زلال:http://hagzolal.blogfa.com/cat-8.aspx

عاشق شدم تو را
آخــر چــرا مــرا ای آشنـا
در این سرای دلهره باور نمی کنی؟!
دانی کشیده ام زجـدایی من ِ بی خـواب و خور چه ها ؟!
دیوانه گشته ام ز غم هجر بی حساب
باری نباشد این چنین روا
غمگین کنی مرا
***
بی تو نمی شود
اوقات را دلم بسر کند
یــا در میــان پنـجه ی آتـش بیــاری ات
چــون اژدهـا تحمّـل سـوزش بــه جــانـفشانی ام دهــد
ای نیزه های دور دو چشمت نشان مرا
بی رحمی ات فزون شد از عدد
زخمم برین سند
***
بس بی ثمر شدم
گویا هدف به بد نظر شدم
با اینکه زیر پاست زمین با تمامی اش
انـگــار مـن بــه نـاز تـو در حــــاشیـه زیــر و زبـر شـدم
ای ماه من بتاب که جانی نمانده است
در کوی عشق در به در شدم
پُر دردسر شدم
***
فـریـاد از آتــشت
کُشتی مرا تو داد از آتشت
ای وای ازان ادای پر از عشوه های شور
کس را نــدیــده ام کــه بـــه یـــادت شــود آزاد از آتــشت
شیرین نگشت بر سر هجران در عالمی
آن تلخی ِفرهاد از آتشت
ای داد از آتـشت

.

مرا بنوش
مرا بخوان که داستان شده ام
به سطرهای فکرناب ِ تو روان شده ام
مرا بنوش ، رسیدم ، وَ از چهل ، دو سال هم بگذشت
ای آنکه با خیال نرم ِ تو جوان شده ام
لبی گشا که بی اَمان شـده ام
***
قیامتم ، سکوت را بشکن
بنام صبر بر دهان ِ عشق قفل مـزن
بجوش زمزمه هایم بسوی «داد» بال و پربکشنـد
بتاب ! ای جلای گلسِتـان ِ عالم ِ من
پُرم ز برگ برگهای سخن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. نگار حسن زاده

    فروردین 26, 1395

  2. مينا امينی

    فروردین 29, 1395

    استاد مهربانم 

    ممنونم از شما 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا