🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سالروز وفات مهرداد اوستا

(ثبت: 7650) اردیبهشت 18, 1395 

سالروز افول خورشید آسمان شعر و ادب ایران حضرت استاد مهرداد اوستا را به شاعران پاک تسلیت عرض می کنیم

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم  شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم

به جرئت می توان  گفت کمتر کسی سراینده این شعر آشنا را بشناسد. شادروان محمدرضا رحمانی یاراحمدی معروف به مهرداد اوستا، از جمله شاعرانی است که حجاب هم عصری، مانع از شناخت وی گردید. او با آنکه تمامی وجود خود را فدای آرمان های انقلاب کرد و «پدر شعر انقلاب» لقب گرفت، متأسفانه حقش به شایستگی ادا نشد و بسیاری از آثارش همچنان ناشناخته مانده است.

استاد حمید سبزواری، یکی از شاعران معاصر در این زمینه چنین می گوید: «همین ضمیر آگاه و اندیشه پاک و زبان حق گویش سبب شده است تا متولیانِ مدعی شعر امروز، به انکارش کمر بندند؛ زیرا از موضع قاطع او از معارضه با غرب گرایی و بی اعتقادی بیمناکند.» در این مقاله کوتاه به بررسی زندگی و شعر این شاعر بزرگ می پردازیم.

زندگی نامه

استاد محمدرضا رحمانی که بعدها به مهرداد اوستا معروف شد، در سال 1308 در خانواده ای اهل شعر و ادب در شهر بروجرد دیده به جهان گشود. پدرش، محمدصادق از شاعران معاصر و پدر مادرش حاج روخا محمد متخلص به رعنا، شاعری بسیار خوش ذوق و توانا بود. محمدرضا پس از پایان دوره ابتدایی در زادگاهش، از دبیرستانی شبانه در تهران دیپلم ادبی گرفت. وی سپس موفق به دریافت مدرک لیسانس در رشته معقول و منقول و فوق لیسانس در رشته فلسفه گردید. اوستا، تحقیق و نوشتن را از همان سال های جوانی آغاز کرد و توانست در 22 سالگی، تصحیح دیوان سلمان ساوجی را بر عهده گیرد. وی افزون بر ادبیات فارسی و عربی، با ادبیات جهانی نیز آشنایی داشت. شاعر توانای معاصر پس از پیمودن راهی طولانی در مسیر شعر و ادب پارسی، بعد از ظهر روز سه شنبه 17 اردی بهشت سال 1370 در 62 سالگی به هنگام تصحیح یک قطعه شعر، بر اثر سکته قلبی به خانه ابدی کوچ کرد.

قصیده سرای برتر

ده ساله بود که با سرودن شعری موزون و دارای قافیه، مورد تشویق یکی از آموزگارانش قرار گرفت و این، سرآغاز راهی شد در زندگی پربار او. استاد مهرداد اوستا به قصیده بیشتر از دیگر انواع شعر عشق می ورزید و به حق می توان لقب بزرگ ترین قصیده سرای معاصر را بعد از ملک الشعرای بهار به او داد. او با مطرح کردن نیازها، دردها و رنج های انسان به صورت قصیده، جانی تازه در این قالب دمید و با در هم آمیختن غزل و قصیده، توانست قالب نوین غزل ـ قصیده را پدیدار سازد.

استاد محمدرضا حکیمی، قصیده های او را چنین معرفی می کند: «مایه هایی از شیوه خاقانی در قصاید اوستا دیده می شود، لیکن تعبیرهایی ویژه و گاه گاه تکرارهایی زیبا، سبک او را متمایز می سازد و بر زیبایی قصاید او می افزاید و ترکیب های نو و واژه های گوش نواز، به قصاید او اوجی خاص می بخشد… و اینکه قصیده را آکنده از فضای غزل می ساخت، ویژگی ای است بس دل انگیز از شعر او».

اوستا و عشق به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

استاد مهرداد اوستا، شاعری متعهد و دین باور است که ایمان و عشق در شعرش موج می زند. هر خواننده صاحب دلی، با نگاهی گذرا به دیوان اشعار او، پیوند ناگسستنی اوستا را با مقدسات مذهبی به آسانی درمی یابد؛ به ویژه آنجا که با شور و خلوصی فراوان به مدح رسول خدا صلی الله علیه و آله می پردازد:

جلوه روح است یاد روی محمد روضه حور است خاک کوی محمد
تافته هر سو ز ملک تا ملکوت است شعشعه طلعتِ نکوی محمد
اوستا در قصیده 72 بیتی خود با عنوان آفرین محمد صلی الله علیه و آله نیز این چنین به ستایش پیامبر والامقام اسلام می پردازد:

برون خرامید از لفظ، معنی و بنمود به آفرین محمد، خدای سبحان را
درود باد و سلام آن فروغ بینش را چراغ چشم دل و شمع دیده جان را
جهان شاهد معنا، چراغ کعبه دل لوای قبله توحید، فر فرقان را
طرازدامن گوهرنشان حکمت بود چو می گشود به گفتار درج مرجان را
ستوده خرد و فضل اگرچه در همه عمر نبرده ره به کتاب اندر و دبستان را
اوستا و اهل بیت علیهم السلام

نظم و نثر اوستا، تجلی دلدادگی او به خاندان رسالت است و ارادت او به اهل بیت علیهم السلام ، در بسیاری از آثارش به چشم می خورد:

چون دل، دُرِ معنی از خرد سُفت عشق آمد و مدحت علی گفت
ای جان جهان و جان هستی وی زنده به تو روان هستی
مقصود نبی ز لافتایی ممدوح خدا به هل اتایی
او در قصیده دیگر، در ستایش دختر گرامی پیامبر اسلام حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام چنین سروده است:

در ثنای فاطمه با چنگ زرتار سحر می تراود نغمه ها از پرنیان آفتاب
گفت آن ذره که خود هرگز نیاید در شمار مدح زهرا را ترنم های جان آفتاب
مام والای شهادت گوهر مهر و کمال برترین معنای عرفان و آسمان آفتاب
وی همچنین ارادت خود را به ساحت مقدس امام رضا علیه السلام در قصیده ای با نام «سلام بر خراسان» نشان می دهد.

اوستا و انتظار

انسان آرمان خواه، همواره منتظر است و هیچ گاه از انتظار غافل نمی ماند. استاد مهرداد اوستا، منتظر روز پیروزی انسان و انسانیت بود: «با من ای انتظار! از انتظار سخن بگوی؛ از انتظاری که بامدادان در انتظار دمیدن است؛ از شب هایی که در انتظار شکفتن ستارگان هستند؛ از زمینی که در انتظار بارور شدن است؛ از درختانی که در انتظار جوانه ها و شکوفه است…؛ از دل هایی که در سینه ها به انتظار می تپد… . هرگاه که از میان همه آرزوها ما را مخیر بدارند که یک آرزویمان برآورده شود، آرزوی هر انسان شریف و آزاده ای این خواهد بود که خداوند چنانش از نعمت آزادگی و شرف برخوردار سازد که سزاوار شریف ترین حکومت بوده باشیم».

اوستا و امام خمینی رحمه الله

اوستا به حضرت امام خمینی رحمه الله عاشقانه مهر می ورزید. او شخصیت سیاسی ـ مذهبی امام را می ستود و در واکنش به تبعید ایشان، قصیده ای 56 بیتی سرود و منتشر ساخت. اوستا در زمانی که شاه با همه توان تبلیغاتی اش می کوشید نام امام را محو کند، در کتاب تیرانا از ایشان نام برد.

وی همچنین با انتشار مجموعه شعر امام، حماسه ای دیگر، ارادت خود را به امام و آرمان هایش به خوبی جلوه گر ساخت و در آن نوشت: «امام، خنده اشک آلود و اشک لبخندپالود انسانیتی است که جدال با غولان قدرت و جادوی تبلیغ را میان بربسته است. امام در گیسوی زرین گندم زارها، شالی زارها، در امواج زمردین مرغزاران و بوستان ها، در ترنم پروازها، در پرواز ترانه ها همه جا متجلی است. امام، تحقق اراده ملتی است که از پس خوابی مرگ بار، زندگی آفرید. امام، نه همین تحقق اراده حماسه یک ملت، که خود همان ملت است».

او در جایی دیگر، این گونه با امام سخن می گوید: «و تو را ای امام، در هر دوره از دوران های استیلای نامردمی و بیداد، به نبرد با بیدادگران آزمند، دیده ام… . سرگذشت و حماسه تو، حماسه نبرد بی امان توحید با شرک بوده است… و این تو بودی که با چشم خدابین و با چشم خدایی و بصیرت الهی، عفریت شرک را در هر جلوه و هر لباس باز می شناختی و از سریر پیروزی نگون سار کرده ای».

مبارزات سیاسی

استاد مهرداد اوستا را می توان به حق شاعر و ادیبی مبارز نامید. او در شهریور 1332 به جرم همراهی با نهضت مردمی امام و مخالفت با شاه، به مدت هفت ماه زندانی شد. همه کسانی که هنگام کودتای 28 مرداد در کنار اوستا بودند، سخنرانی های شورانگیز او را به یاد دارند که چگونه مردم را به مبارزه با شاه جنایت کار فرا می خواند.

جسارت و شجاعت وی در نوشتن، به راستی تحسین برانگیز بود تا آنجا که برخی کتاب های او به دلایل سیاسی از انتشار بازماندند. مجموعه شعر شراب خانگی ترس محتسب خورده و کتاب انتقادی تیرانا به سبب طرح برخی مسائل، مانند ذکر نام امام خمینی قدس سره و انتقاد شدید از رژیم شاه به چنین سرنوشتی دچار شدند و در پی آن، استاد یک سال ممنوع القلم شد.

وی خطاب به اطرافیان شاه، چنین به شخص شاه می تاخت:

مگر این هرزه هر چیز به فرد مگر این گرگ حریص
مگر این دیو، چه گویم این دزد گر خدا نیست شما بی همه چیزان را چیست؟
اوستا و فلسطین

شعر اوستا در مرزهای جغرافیایی محدود نمی شود. او شاعری جهان نگر و ژرف اندیش است. از این روست که می گوید: «از غم آوارگان فلسطینی و شکست جوان مردان عرب… در اندوهی سیاه، چون شبی پایان ناپذیر فرو رفته ام.» نفرت عمیق او از صهیونیزم در شعرش نمود می یابد. او همچنین با سرودن شعر «ای هر کجا آوره، ای آه» این چنین آوارگان فلسطینی را به مبارزه دعوت می کند:

بشکوه بشکوه ای خاک فلسطین ای مادر سرگشته وی گمگشته کودک
در زیر آتش، در بارش رگبار ناوک بشکوه بشکوه ای دختر آواره مرز فلسطین
به دلیل همین هم دردی اوستا با فلسطینیان است که هیئتی از شاعران و نقاشان فلسطینی در سوگ او شرکت کردند. سمیح القاسم، شاعر فلسطینی، اوستا را «شاعر ایران و فلسطین و اسلام» می خواند و این گونه از او یاد کرد: «شاعران موحد به شمار ستارگان آسمانند… . اوستاها اگرچه به تن می روند، به نام می مانند… . امت اسلامی، نام مهرداد اوستا را پاس خواهد داشت».

حسین حماد، نویسنده و محقق فلسطینی نیز در سوگ استاد چنین می گوید: «درگذشت زنده یاد استاد اوستا، داغی سخت و سنگین بر دل ما نهاده است. اینک گویی قبة الصخره قدس که معراج گاه پیامبر است، در سوگ استاد مرثیه می گوید… . من اینک صدای گریه منبر مسجد الاقصی را می شنوم که برای شاعر ما اوستا می گوید؛ منبری که پیامبر ما از آن جایگاه به معراج رفت».

اوستا در کلام بزرگان

دکتر عبدالحسین زرین کوب در مقدمه نقد پالیزبانِ استاد اوستا و در هنگامی که اوستا در میانه راه شاعری بود، در مورد شعر او چنین می نویسد: «اعتدال بین لفظ معنا، انتخاب دقیق در بین الفاظ و تعبیرات و مخصوصا سعی در پیدا کردن مضامین تازه، شعر او را رنگی می بخشد که در بسیاری از گویندگان نسل جوان، مانند آن را نمی توان یافت».

استاد محمدرضا حکیمی او را این گونه می شناساند: «بیداری اوستا در برابر استعمار و شگردهای آن و موضع گیری متعهدانه او در برابر ایادی داخلی استعمار، اعم از فرهنگی و سیاسی، اموری بود بسیار قابل تکریم».

شادروان منوچهر آتشی درباره اوستا چنین می گوید: «اوستا شاعری است که سال هاست شعر می سراید، آن هم نه با تفنن، زیرا او در حاشیه شعر، زندگی می کند. شعر او یادآور شعر خاقانی است، با این تفاوت که شعر اوستا، استخوان دارتر و امروزی تر است».

داغ اوست

زار می گریم و از گریه دلم وا نشود زانکه خاموش به آب، آتشی سودا نشود
از برم رفت عزیزی که دل غمزده ام دور از آن چهره رخشنده شکیبا نشود
تا شقایق نزند سر ز گل تربت من محو از لوح دلم داغ اوستا نشود
آن صفای سره آن شعر مجسم که چنو دردپرورده و دل سوخته پیدا نشود
نقشبندانِ هنر، نادره کارند ولی نقش هر کلک چنین نغز و فریبا نشود
او نمرده است از آن رو که نمی میرد عشق نقش او محو ز آیینه دل ها نشود
یاد او را چو گهر در صدف جان داریم گر شد از دیده و لیکن ز دل ما نشود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (3):

نقدها
  1. محمود علیپور

    آذر 8, 1402

    به نام خداوند
    واقعیت امر این است در فضای مجازیبه دنبال شعری از مرحوم استاد شاهرخی که بیتی از آن را در خاطرم بود می‌گشتم که با این سایت آشنا شدم. چقدر خوشحال و خرسند شدم که از استاد بی مثال مرحوم استاد مهرداد اوستا یاد کرده‌اید و از ایشان سخن گفتید. دریغم آمد با اینکه سوگنامه استاد شاهرخی را در انتهای مطلبتان گذارید از همه کس نام بردید جز دوست صمیمی و یار نزدیک استاد اوستا نام نبردید. من در کودکی شاهد این دوستی و نزدیکی بودم و این ارتباط دوطرفه آنقدر مستحکم و الفت خاصی بود که مرحوم استاد اوستا به اهالی منزل خود گفته بودند که هرگاه شاهرخی زنگ زد من در هر حالی که بودم به من اطلاع بدهید.
    در نهایت آنچه در همین شعر پدربزرگم گفته بود اتفاق افتاد.
    تا شقایق نزند سر زگل تربت من
    محو از لوح دلم داغ اوستا نشود
    و پدربزرگم مرحوم استاد شاهرخی در خانه ابدی در کنار استاد اوستا مسکن گزید و من زار آن دو یار در کنار یکدیگر است.
    خداوند روح هر دوی آنان را در کمال آرامش و غرقه در رحمت خود نماید.

نظرها
  1. مدیر سایت

    اردیبهشت 18, 1395

    با سلام و درود

    روحشان شاد

  2. طارق خراسانی

    اردیبهشت 18, 1395

    با سلام و درود به شاعران پاک

    امروز مصادف با سالروز رحلت حضرت استاد مهرداد اوستا ست.

    ایشان از استادان حقیر بود و بارها با وی مسافرت های استانی داشته ام .

    12 فروردین سال1370 یعنی 5 روز قبل از رحلت ایشان بنده بمناسبت روز معلم  وی و حضرات،  زنده یاد مشفق کاشانی، حسین لاهوتی زنده یاد خانم  سپیده کاشانی  و بزرگانی که هم اکنون سایه مهرشان بر سر ما ست آقای عبدالملکیان و حمید سبزواری را به دانشگاه تربیت دبیر فنی سابق (دانشگاه شهید رجایی فعلی) برای شعر خوانی دعوت کردم.

    مجری برنامه هم خودم بودم و پس از بداهه نوازی توسط گروه موسیقی با این عبارت  خورشید آسمان شعر و ادب ایران حضرت استاد مهرداد اوستا … استاد را به جایگاه فراخواندم.

    آن روز گویا چهلمین  سال در گذشت ملک الشعرای بهار بود و استاد مهرداد اوستا بناگاه شعری بدین مضمون از بهار را خواند:

    دعوی چه کنی؟ داعیه‌داران همه رفتند

    شو بار سفر بند که یاران همه رفتند

    آن گرد شتابنده که در دامن صحراست

    گوید : « چه نشینی؟ که سواران همه رفتند»

    داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو

    کز باغ جهان لاله‌عذاران همه رفتند

    گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست

    کز کاخ هنر نادره‌کاران همه رفتند

    افسوس که افسانه‌سرایان همه خفتند

    اندوه که اندوه‌گساران همه رفتند

    فریاد که گنجینه‌طرازان معانی

    گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند

    یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران

    تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند

    خون بار، بهار! از مژه در فرقت احباب

    کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند

    انگار ایشان می دانستند که رفتنی هستند!!

    نکته ی عجیب تر از این صحنه،  هنگام ترک شاعران و مهمانان از جلسه شعر خوانی یه صرف شام  بود .

    بنده مرتب به سالن آمفی تأتر سر می زدم که اگر کسی آنجاست به محل صرف شام  دعوت کنم که ناگهان دیدم تمام سطح سن که بیش از 50 متر مربع بود غرق گل های پرپر است.

    داستان از این قرار بود در آن جلسه تمام استادان دانشگاه به همراه فرزندان شان به این مراسم دعوت شده بودند و  پرپر گل ها آن هم بصورت دستجمعی که  توسط حدود 15 کودک صورت گرفته بودتعجب آور بود .

    پنج روز بعد یعنی 17 اردیبهشت 1370  از طریق رسانه های خبری ، خبر رحلت بزرگ شاعر معاصر ایران را  به هنگام ویرایش شعر شاعر جوانی در تالار وحدت شنیدم.

    زنده یاد  استاد مهرداد اوستا خداوند تواضع و فروتنی بودند.

    جانش شاد و قرین حمت الهی باد

    • نگار حسن زاده

      اردیبهشت 18, 1395

      خاطره بسیار  جالبی بود

      فقط پدرم سهوا 12 اردیبهشت رو 12 فروردین تایپ کردید

      درود بر شما

      سایه مهرتون مستدام

      • طارق خراسانی

        اردیبهشت 18, 1395

        سلامی دوباره  بر نور چشمانم

        بله حق با شماست 12 اردیبهشت 1370 صحیح است

        سپاس از دقت نظرتان

  3. نگار حسن زاده

    اردیبهشت 18, 1395

    درود بر شما پدرم

    روحشون شاد و قرین رحمت الهی باد

  4. سحر جهانی

    اردیبهشت 18, 1395

    باسلام استاد عزیزم

    روحشان شاد ویادشان گرامی باد.

    ازخاطره ای که تعریف کردید مستفیض شدم وافتخار میکنم به چنین شعرایی ازاین مرز وبوم. 

    خداشمارا برای ما حفظ کند ،مهربانم.

    سالم وتندرست باشید.

    درپناه حضرت دوست 

  5. سحر جهانی

    اردیبهشت 18, 1395

    باسلام استاد عزیزم

    روحشان شاد ویادشان گرامی باد.

    ازخاطره ای که تعریف کردید ممنونم وافتخار میکنم به چنین شعرایی ازاین مرز وبوم. 

    خداشمارا برای ما حفظ کند ،مهربانم.

    سالم وتندرست باشید.

    درپناه حضرت دوست 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا