![امیر جلالی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/04/7453cc6bf77c5670a37ea34a607f32ac-425-e1649215115368.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آفتاب تن می دهد به افق
چه دریا ناباورانه بخندد
چه پشت کند به غروب
پروانه به آغوش شعله می زند
چه شمع ایستاده بگرید
چه بزاید بغض های سرد
در مرز سنگ چین خواب و بیداری
دیدم عروس مومیایی تقدیر
به حجله ما آرمیده بود
درگیرم با تشویش انگار های یک تصویر
از کابوس قدمت نا هنجار این کوتاه آشنایی
سوز داغی است به کتف زخمی این دل
از بوسه خنجر ی به رسم قفا …
بختک کمان ابروی اردیبهشتی
بی خبر از تفاوت امید و آرزو
به گول بزم نور و نوای زاده گان کذاب
سقوط را صدا میکند در توهم پرواز
آنکه به شکستنت لبخند می زند
به درد رفتن بایدش سپرد
شیاری بود میان من و او در ابتدا
امروز … دو سوی عمیق ” هرگز ” ایستاده ایم
امیر جلالی –
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 22, 1398
درودها
عالی وارزنده
و
پر احسا س با مضمون آفرینی بس لطیف
با مرزهای نازک خیال
که زیب و زیور
ریخته بر دوش واژه ها
حس حزنی معجون این انسجام عبارات بود
البته شعر
و
این لفظ شعر که سرود جانست
نشانش بر سینه هر نوشته ای زده نخواهد شد
و
اینجا بود
که شروع در تمرکزی از حس
آغاز موثری داشت در طرح کلام
و
موفق و تا ثیر و تحسین بر انگیز می شد
تا پایان
و
دستمریزاد و 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
پاسخ
تیر 26, 1398
جناب رشنو ، سرور گرامی ، از اظهار لطف و عنایت شما بی نهایت سپاسگزارم و همراهی شما قدر دان بوده و حضور شما را در کنار نوشته هایم ارزشمند می شمارم .درود بر شما
پاسخ
تیر 26, 1398
دوست عزیز و گرامی ، بی نهایت سپاسگزارم از همراهی شما. لطف شما را قدر دان خواهم بود و درود بر شما
پاسخ
بستن فرم