🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به ساز نسیم نگاهت
بهار می رقصد در ایوان دلم
فصل لبخندت
بارانی ام می کند
شبیه شعری میان آسمان و زمین
با تو زمان
کوچ می کند به آنسوی فراموشی
قلبم همچون طفلی
میان امن دستانت
به شادی دست و پا می رقصاند مدام
ای نوروز عاشقی
ای خالق شکوفه و عطر
لحظه تحویل جانم
به وقت گوشهء چشم توست
زندگی غمزه اندکی است
از میان موافقت ابروان تو
هر کجای این زمین
هر کجای آن آسمان
تفاوتی نمی کند
به کدام سو سجده می برم
همه جا قبله بنام زده ای
ای دلیل جوشش جانم
ای حضور ادامه ام را معنا
عاشقی بهانه کم بهایی است
برای خواستنت
تو در من تنیده ای
ما ترجمه هم شده ایم
ورای مرگ و حیات
به دور از قید بودن
جدای از جبر نیستی
تا جهان استوار است به عشق
من ایستاده ام استوار
به عشق تو
امیر جلالی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آذر 15, 1402
ای نوروز عاشقی
ای خالق شکوفه و عطر
لحظه تحویل جانم
به وقت گوشهء چشم توست
سلامودرود بر امیر عزیزم
سپید بسیار زیبایی از شما خواندم ولذت بردم
در پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
آذر 21, 1402
با سلام و عرض ارادت خدمت جناب خراسانی عزیز و بزرگوار. سپاس از لطف و عنایت شما . درود بر شما
پاسخ
آذر 15, 1402
سلام و درود بر شما
پاسخ
آذر 21, 1402
با تقدیم سلام و تشکر از همراهی شما . درود بر شما
پاسخ
آذر 15, 1402
درود بر شما🌷
پاسخ
آذر 21, 1402
با تقدیم سلام و سپاس از همراهی شما . درود بر شما
پاسخ
بستن فرم