سلام
و
درودها
بر شما واین سروده ی کوتاه
در معنای بلند
بر مبنای نام شعر ، تشبیهی ارجمند
در این یک بند سروده “شعر “محقق شده
اون اتفاق عالی رخداده در پایان
شروع خوب بود ساده بود
اما چون خلاف عا دت بود از نوعی غافلگیری بهره می برد ودر مهارت و عالی
این مهارت
کدام مهارت؟ با چیره دستی بیان شده تو شبیه چه چیزی نیستی ” آفتاب و ابر ” که آفتاب و ابر در مقام تضاد به کار رفته معنایی متباین دارند و ایندو فقط نیستی
و دایره نبودن مشابهت تنگ شده و اینست اون ” آن ” در شعر در چیره دستی و ظرافت در نکته ها ی شعر ، فقط به دوچیز شباهت نداری که مورد نظرست و در بقیه چیز ها اصلا مباین و یا مشابهت مورد نظر نیست و ایندو در تضاد ، به کار نتیجه گیری شعر میاید و بدرد انسجام شعر می خورد و عالی بود ودر میان تکه ای از شعر اقسامی از آرایشهای کلام در لفظ و معنا ظهور کرده ست بطرز
وعالی بود این سروده و اندیشه ورز
واین انسجام معنی و لفظ در کلام اقل هم مبنای چیره وری ست *
واما آستگیهای لفظ که دوبار مکرر شده همان ” نه به ” بود که جناس خطست و عالی و” ابر و آفتاب “هم تباین دارند و در اینجا برای نزدیکی معنی متضاد آورده شده اند البته همه ی این موارد مذکور شاید مورد نظر سراینده در وقت قلم نبود ودیگر یکراست می رویم به اصل مطلب و آن قصه اینجاست ” پیا م” که عالی بود در تقابل ” در خت و تبر” و اینجاست که این “ایستادن ” چقدر در عین سادگی معنی را ممتاز می کند و شعری نمادین گرچه تبرو درخت شاید در مواردی بکار گرفته شده ونخ نما یی داشته باشند دربادی نظر ، این دو در معنی
ولی باز در طرزی نوین رقم زده شده اند درشعر که مضمون آفرینند ، نو باهم وموفق
و
نکته ی پایانی “آستانه ی تبر ” واوج مضمون و عصاره ی قدر ،ترکیب فوق العاده ” آستانه ی تبر” ست که بقولی تیر خلاص را در آفرینش مضمون رها کرد و نتیجه و عصاره ی پیام را غلظت بخشیده ود ر تثبیت برده در اوج آفرینی بیشتر
و اما این نگارش ” شبی ایی “مقداری در شعر به چشم می زند که اگر”شبیهی “نگارش می شد بهتر بود
و بی توجهی و رها کردن شعر شاید به وجهه وزیبایی شعر در معنی و لفظ خدشه وارد کند
دیگر نکته اگر هم” شبیهی ” آورده نمی شد فعل “می مانی “در بالا ادات تشبیه بود که نیاز را در تشبیه جبران می کرد و شعر را حتی در ایجاز بیشتر می برد
و پارا متر های پیام و ادبییت و آراستگی کلام ونکته سنجی در مضمون سروده ای موفق را رقم زده و شروع در خوبی و ختام در حسن پایان می یافت و ناگفته مطلب اینست که دراین ختام نکته ایست و انهم مورد نظر در سرایش مانند موارد دیگر ضربت تبر نیست بلکه نمادین کردن ایستادده ی درختست که این نکته ایست در افزونی و نوین آفرینی مضمون
با ارادت و ادب و تحسین بلیغ ودستمریزاد و 🌺🌺🌺
شاعری از عندلیب و نغمه در گلزار گفت
با من از پیمانه و چشمان مست یار گفت
در جوابش گفتم ای شاعر چه وقت سرخوشی ست
راه و رسم دلبران خاک ما عاشق کشی ست
دوره ی آواز خوانی گل و بلبل گذشت
موسم پروانگی ، بوسیدن سنبل گذشت
آشنایان صد برابر از غریبان بد ترند
ظاهراً آدم ولی در اصل کفتار و خرند
هر که دم از دین و ایمان زد خودش ابلیس بود
اهل دزدی و ریاکاری و کاسه لیس بود
هرکسی میبینم از وجدان و غیرت خالی است
در دروغ و حقه بازی کار و بارش عالی است
گریه زاری می کند شاید که غمخوارش شوی
التماست می کند تا آخرش یارش شوی
تا خرش از پل گذشت آن وقت میدانی چرا
مانده ای با قایقی سوراخ و طوفان بلا
مردمی بی همت و تنبل ولی پر ادعا
در زبان با هم رفیق و در عمل از هم جدا
در پی مقصود باید تن به هر کاری دهند
روح والای بشر را ذلت و خواری دهند
از زرنگی هایشان بسیار صحبت می کنند
با تکبّر کودک خود را نصیحت می کنند
ظاهراً ظالم ولی مظلوم و ظالم پرورند
گرچه آزادند اما در قفس ها می پرند
کو جوانمردی که دست یا علی با ما دهد
کو چراغی تا در این شب ،مژده ی فردا دهد
خواب خوش از چشم مردان حقیقت رفته است
آرزو از قلب پیران طریقت رفته است
شور و حال عشق و عرفان و غزل بازی گذشت
روزگار حافظ و فردوسی و رازی گذشت
تا که از بغض گلو شعرم به فریاد آمد
غزل خواجه ی شیراز مرا یاد آمد
* هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد*
سادگی، یکرنگ بودن چه عذابی دارد
مرداد 8, 1398
سلام
و
درودها
بر شما واین سروده ی کوتاه
در معنای بلند
بر مبنای نام شعر ، تشبیهی ارجمند
در این یک بند سروده “شعر “محقق شده
اون اتفاق عالی رخداده در پایان
شروع خوب بود ساده بود
اما چون خلاف عا دت بود از نوعی غافلگیری بهره می برد ودر مهارت و عالی
این مهارت
کدام مهارت؟ با چیره دستی بیان شده تو شبیه چه چیزی نیستی ” آفتاب و ابر ” که آفتاب و ابر در مقام تضاد به کار رفته معنایی متباین دارند و ایندو فقط نیستی
و دایره نبودن مشابهت تنگ شده و اینست اون ” آن ” در شعر در چیره دستی و ظرافت در نکته ها ی شعر ، فقط به دوچیز شباهت نداری که مورد نظرست و در بقیه چیز ها اصلا مباین و یا مشابهت مورد نظر نیست و ایندو در تضاد ، به کار نتیجه گیری شعر میاید و بدرد انسجام شعر می خورد و عالی بود ودر میان تکه ای از شعر اقسامی از آرایشهای کلام در لفظ و معنا ظهور کرده ست بطرز
وعالی بود این سروده و اندیشه ورز
واین انسجام معنی و لفظ در کلام اقل هم مبنای چیره وری ست *
واما آستگیهای لفظ که دوبار مکرر شده همان ” نه به ” بود که جناس خطست و عالی و” ابر و آفتاب “هم تباین دارند و در اینجا برای نزدیکی معنی متضاد آورده شده اند البته همه ی این موارد مذکور شاید مورد نظر سراینده در وقت قلم نبود ودیگر یکراست می رویم به اصل مطلب و آن قصه اینجاست ” پیا م” که عالی بود در تقابل ” در خت و تبر” و اینجاست که این “ایستادن ” چقدر در عین سادگی معنی را ممتاز می کند و شعری نمادین گرچه تبرو درخت شاید در مواردی بکار گرفته شده ونخ نما یی داشته باشند دربادی نظر ، این دو در معنی
ولی باز در طرزی نوین رقم زده شده اند درشعر که مضمون آفرینند ، نو باهم وموفق
و
نکته ی پایانی “آستانه ی تبر ” واوج مضمون و عصاره ی قدر ،ترکیب فوق العاده ” آستانه ی تبر” ست که بقولی تیر خلاص را در آفرینش مضمون رها کرد و نتیجه و عصاره ی پیام را غلظت بخشیده ود ر تثبیت برده در اوج آفرینی بیشتر
و اما این نگارش ” شبی ایی “مقداری در شعر به چشم می زند که اگر”شبیهی “نگارش می شد بهتر بود
و بی توجهی و رها کردن شعر شاید به وجهه وزیبایی شعر در معنی و لفظ خدشه وارد کند
دیگر نکته اگر هم” شبیهی ” آورده نمی شد فعل “می مانی “در بالا ادات تشبیه بود که نیاز را در تشبیه جبران می کرد و شعر را حتی در ایجاز بیشتر می برد
و پارا متر های پیام و ادبییت و آراستگی کلام ونکته سنجی در مضمون سروده ای موفق را رقم زده و شروع در خوبی و ختام در حسن پایان می یافت و ناگفته مطلب اینست که دراین ختام نکته ایست و انهم مورد نظر در سرایش مانند موارد دیگر ضربت تبر نیست بلکه نمادین کردن ایستادده ی درختست که این نکته ایست در افزونی و نوین آفرینی مضمون
با ارادت و ادب و تحسین بلیغ ودستمریزاد و 🌺🌺🌺
پاسخ
مرداد 8, 1398
سلام و درود بر شما
کوتاه و پرمفهوم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺💐🌿
پاسخ
مرداد 9, 1398
سلام و درود
عااالی ست
کوتاهی که به بلندای ابدیت است
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
بستن فرم