محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
افتاده این دلِ من زیر پا و دست
دل خون شدست این دلم از دست هر چه هست
من را عذاب می دهد این آبِ چشمِ مست
بنگر، که ردًِ پای اشک، گونه ی خشکم چگونه خست
این دل به راه بود و دو پایِ چو چوب من
دستِ دلم ببست و بال خیالم شکست و رفت
من راه می روم ره نمی برم،
کوکب کجاست تا که مرا ره نما شود
من دست های حادثه را بوسه می زنم
شاید که حدس های مبهم او رهبرم شود
اینجا شبست و شبستان پر از شکاف
تو گاف های دلم را بخوان ز چشم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اردیبهشت 29, 1400
🌺🌹🌸🌷🌻🏵️💐
پاسخ
اردیبهشت 29, 1400
درود بر شما
زیباست
قلمتان سبز🌷
پاسخ
اردیبهشت 29, 1400
سلام و درود
زیباست
موفق باشید
اما یک نکته ، دوست عزیزم
در این قسمت
من را عذاب می دهد این آبِ چشمِ مست
بین! ردًِ پای اشک، گونه ی خشکم چگونه خست
صحبتم روی بین است اگر بین به معنای ببین است اشکال دارد، حتما باید ببین باشد. و اگر بین به معنای میان است مشکلی نیست ولی ربط ان به بقیه جمله ناممکن است.
در پناه خدا
🌿🌷🌷🌷🌿
پاسخ
اردیبهشت 29, 1400
درود برشما 🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 29, 1400
درود
پاسخ
بستن فرم