🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چقدرهسته ی نا رُسته هست و در عدم است
هزار قصه ی نا گفته ثبت در قلم است
بسی که ثبت وجود است ودر مشاهده نیست
همیشه صورتِ ظاهر نگشته بی رقم است
تو خنده می کنی و طنز پاره می ریزی
خیال می کنی الفاظ من نپخته دم است
اشاره پشت اشاره چه واژه ی تلخی
به شهرِ شادِ شما ، صد قبیله آه وغم است
مرا به سودِ رسیده زیان فراوان بود
زیان چشیده همیشه به سود متهم است
چگونه رقص نماید به ساز مردمِ مست ؟
کسی که مُدعیِّ زهد و نفسِ محترم است
تمام، زیر و بم است درکنایه های غزل
ترانه گل نکند تا بدون زیرو بم است
همیشه کار بشر بردن وگرفتن بود
تمام جنگ عشیره سر زیاد و کم است
اگر به صدر رسیدی به پایه بد مرسان
که هرچه کاخ خرابست سنگش از ستم است
اگر به دور رسیدی به هوش باش و ببین
که جام بینش دنیا هنوز جام جم است
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):