🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آتش نشانهای شهید

(ثبت: 257560) فروردین 6, 1402 

 

شمعِ من سوخت که امشب خود تو آواری
چه کسی جز تو تواند شکند دیواری ؟

شمع و پروانه و تو چون غزلی ناگفته
تو همان لاله ی سرخی که به خونش خفته

شرم دارد نگهم پرتو عشقت بکجاست
منزلت هرچه که باشد صبح امید آنجاست

آتش از سرخی قلبت چون زمستان سرد است
چه بگویم که ز هجرت شهر ما پُر درد است

سوخت پروانه و بی حاشیه خاکش کردند
کوچه ای شاید از این شهر بنامش کردند

شهر ِبی تو شهر ِآوار و غم و خاموشی ست
هر کجا رو بنهم چشم جهان بی نوریست

آب و آتش ز ازل قصه ی دیرین دارند
گاه تو , گاه پیمبر سوز شیرین دارند

من که سردم توبمان شهر ز تو گرم شود
کاش امشب همه آوار جهان نرم شود

سروده ی بسیار زیبای مطهره جان برای شهدای آتش نشان.

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. کتایون رها

    فروردین 6, 1402

    شمع و پروانه و تو چون غزلی ناگفته
    تو همان لاله ی سرخی که به خونش خفته 😭

    در ودهایم پاک نثارتان 🌺
    استاد گرامی . شاعر مردمی سروده ات میماند
    چون نامت 🌺🌺

  2. محمدعلی رضاپور

    فروردین 6, 1402

    سلام و درود
    روان شان شاد و میهمان لطف پروردگار

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا