🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شب دل انگیز و ماه شعله پرست
و دل از شوق یار دیوانه
با نگاهی به مشعل مهتاب
پر کشیدم دوباره از خانه
بار و بندیل عشق را برچین
باید امشب کنار هم باشیم
ساز و خودکار و یک ورق کاغذ
نیمه شب را حریف غم باشیم
چشمم از ازدحام لبریز و
گوشم از شعر و از شعار پر است
شهر از خمار و خسته و خواب
بر لبم واژه ی فرار پر است
روزگاریست ناله می آید
دیرگاهیست شعله می خیزد
مهر ماهی است پر ز بی مهری
برگ و بار انار می ریزد
انحنای شکست پیدا و
راه شب در سیاهه می میرد
غول شهوت شبانه می آید
جای آغوش یار می گیرد
سهر و افسون دوباره می زاید
چهره ی صادقانه می گیرد
جهل و ظلمت در این زمانه ی نو
سینه ها را نشانه می گیرد
باید از روزگار بگریزیم
شور در پرده ی سه تار شدن
شاید این آخرین گزینه ی ماست
شانه در خرمن نگار شدن
شور و عشاق و اصفهان گردی
گم در این شهر بی مثال شدن
شانه بر شانه های خاطره ها
وصل دیباچه ی وصال شدن
یا در این روزگار پائیزی
مات و مبهوت نور ماه شدن
شعر خواندن ترانه پیمودن
درک این لحظه تا پگاه شدن
شعر ما معنی ی خدایی داشت
شاعران حال شعر را نبرید
عشق را ندیده سر نبرید
آبروی سپهر را نبرید
جمله را با هوس نیامیزید
مثل ماهی اسیر آب شدن
لحظه ای بودن و درخشیدن
تیر شیطان شدن شهاب شدن
سینه تا شد لبالب ادراک
حالتی مثل انقلاب شدن
ناگهان ماورا کند خواهش
تا به دستت خطِ کتاب شدن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):