🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بريزانم عطش تا می بجوشاند وجودم را
بسوزاند تمامِ جرمِ ناپاکِ سجودم را
نگاه اَنجم و ماه است بر پيشانی افلاک
بيا وا کن تمامِ حلقه هایِ سختِ روحم را
به فردا خاکيان حيران شوند و آه می گريند
بيا جانم بسوز و محو کن خشتِ درونم را
خدايا طعم شيرين حقيقت را به جانم ريز
که روزِ حق نباشد حُزن و اندوهی حضورم را
به می رنگی بزن بر تار و پودِ خسته ام ای دوست
که در محشر بپوشانم به استبرق وجودم را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مهر 29, 1398
زیباست
درود ها گرامی🌺
پاسخ
بستن فرم