🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تو از دور آمدی.
پنجره خیالم باز بود.
باد، شعر تنهایی ام را برد.
کلاغ ها
بر ویرانه های پیکرم مرثیه میخواندند
من اما
هنوز در انتظار صدایی که
هرگز نرسید
موی در آسیاب خیال سپید کردم.
قصه تلخی بود
آن شب که نگاهت
محاصره در چشمان من بود،
دستانت اما
زندان آغوش دیگری.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
فروردین 4, 1400
زیباست 🌺🌺🌺
پاسخ
فروردین 5, 1400
عرض سلام و تبریک سال نو.
بسیار سپاسگزار از مهر نگاهتون🌹🌹
پاسخ
فروردین 4, 1400
🌹💐🌹💐🌹💐🌹
پاسخ
فروردین 5, 1400
درود و سپاس.
با آرزوی سالی سرشار از سلامتی و اتفاقات خوب.🌹
پاسخ
بستن فرم