🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خاطره ها را همه از یاد برد
خاطره انگیزترین مردها
شارح نی نامه ی اندوه شد
نای شبآویزترین مردها
خاطره ی سوگسرودی است تلخ
نغمه ی گلبیزترین مردها
پنجره نگشوده به صبحی قریب
خانه ی شبخیزترین مردها
آه که سرشار شد از خون و اشک
ساغر لبریزترین مردها
خیره در آیینه ، نهیبی به خود:
ای همه ناچیزترین مردها
صبح شد و غنچه تبسّم نکرد
در شب پاییزترین مردها.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 10, 1402
“صبح شد و غنچه تبسّم نکرد
در شب پاییزترین مردها”
ایولاه استاد، یا به قولی دست مریزاد👍
پاسخ
آبان 10, 1402
درود استاد خوش عمل همچون همیشه عالی👏👏👏💐💐💐
پاسخ
آبان 10, 1402
درود استاد خوش عمل گرامی
بسیار زیبا
ولی پنج بیت اول رو دوست تر داشتم
پاینده و پیروز بشید
🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
آبان 10, 1402
سلام استاد
بسیار زیباست
دز پناه خدا 🌱👏👏👏👏👏👏🌱
پاسخ
بستن فرم