🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آنشب

(ثبت: 212846) مرداد 12, 1398 

چه شبی بود
آنشب!
و چه لطفی به چراغانی آن
گردسوزی که به یک گوشه ی رف
نور از کنج اطاقی می دارد
گرد یک کرسی گرم
جمع خوبان همه جمع
و نسیمی که ز یک پنجره
آویزان بود
چقَدَر میخکی از نقره
که چشمک می زد
کهکشان
جاده ی شیری سرِ گیسویش داشت
کاش
مهتاب نمی رفت
و ایوان و حیاط
پرِ آوازِ خوشِ زنجره بود
کاش ای کاش…
نمی شد سحری
آن شب مانده ز یلدای
تب خاطره ها….

 

 

 

 

نظرها
  1. … سلام
    بهره بردم اثر قشنگ و دلنوازی است…

  2. امیر جلالی

    مرداد 12, 1398

    خاطره های به آن زیبایی … امروز مامور عذاب شده اند …
    بسیار دلنشین بود و اثر گذار و درود بر شما

  3. محدثه خجسته

    مرداد 12, 1398

    شعر زیباییست …ا🌷🌷🌸

  4. جواد مهدی پور

    مرداد 12, 1398

    درود بر شما

    زیبا سرودید جناب معصومی عزیز

    💐💐💐

  5. نسرین حسینی

    مرداد 12, 1398

    درود برشما
    زیبا قلم زدید
    رقص قلمتون ماندگار

  6. احسنت بسیار زیبا

  7. هادی بیابانی

    مرداد 12, 1398

    سلام استاد
    شعر بسیار زیباست و پر از احساس و تصاویر عالی💐🙏

  8. سلام استاد عزیزم
    جناب معصومی

    بسیار زیبا بود
    توصیف یلدا
    احسنت
    🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا