🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آنچه گذشت …

(ثبت: 237712) فروردین 13, 1400 

 

زایش آفتاب در بستر روزگار نو
عطر شکوفه زار در گستره ی بهار نو
شادی و شور ناب در حال خوش و قرار نو
کاش فلک بیاورد خنده ی بیشمار نو

حال که قرن کهنه ای ساز عبور می زند

قرن جدید و سال نو چشمک نور می زند
ماهی و آب خنده بر تنگ بلور می زند
قافیه ها اشاره بر جشن و سرور می زند
این دل ما هنوز در عشق تو شور می زند

عشق زمان ما پر از مصلحت و دروغ شد

باز به طرز ویژه ای دور و برم شلوغ شد
یاد تو ساده آمد و همهمه بی فروغ شد
گوشه ی خلوتم پر از زمزمه و نبوغ شد
مشعل خام زندگی شعله ور از بلوغ شد

سوم عید قرن نو چله نشین عمر من

خوب گذشته یا که بد رفته بهار از چمن
باز خوشم که دارم این شعر و ترانه در سخن
گاه به خلوت شب و گاه میان انجمن
حال نشسته بر لبم زمزمه ی وطن وطن

دلهره ها نزاع ها ، مسلخ انقلاب ها

سوخت پر جوانیم در تب اضظراب ها
از غم خلف وعده ها در سپر نقاب ها
آه که شد جوانیم ت.خ.م چپ عقاب ها
حال نگاه خسته ام برزخ پیچ و تاب ها

سهم من از بهار در شادی روزگار کو

روزنه ی امید بر گوشه ی چشم یار کو
حافظه ی پریده ی مردم این دیار کو
خاطره ی سپهر از قله ی افتخار کو
دست خدا به پنجه ی کوروش استوار کو

حضرت جان اشاره ای تندر و ابر و باد را

برق نگاه کوچکی حلقه ی اتحاد را
رسم و مرام حاکمان شیوه ی کیقباد را
عزت نسل کوروش و قدمت قوم ماد را
عیدی قرن تازه هم شادیِ اعتماد را

باز دوباره این وطن غرق گل و گیاه کن

دشت کویر تشنه را جنگل و بیشه راه کن
شام دراز قصه را منظرِ قرص ماه کن
از در صبح رحمتت بر شب ما نگاه کن
چشم بد از دیار ما خامش و رو سیاه کن

کاش نباشد عید نو در عطش و سراب نو
کهنه دیار عاشقان در غم و اضطراب نو

شانزده سال از بهترین روزهای جوانی در آزمون و خطاهای دو دوره ی اخیر تباه شد.

تا چه پیش آورد این بار و چه پیش آید باز …