🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از چپ و راست دور باید شد

(ثبت: 5612) اسفند 9, 1396 

یادتان هست یارِ هم بودیم

 همه جا در کنارِ هم بودیم

درپی یک امیر می رفتیم

 همه از یک مسیر می رفتیم

 آن چه حرف خداست می گفتیم

مثل آیینه راست می گفتیم

  عاشق و دوستدار هم بودیم

باعث اقتدار هم بود یم

هرکسی جوهر و جلایی  داشت

 صورت وصبغه ی خدایی داشت

تا که نام عزیز می آمد

  شهر در رستخیز می آمد

مثل گل رو بروی هم بودیم

حافظ آبروی هم بودیم

گل سرخ و سفید دل  می برد

  میوه تا می رسید دل می برد

 دشت ایمان پراز شقایق بود

لاله می گشت هر که لایق بود

پاکیِ و غیرت و غرور چه شد

 آنهمه جرئت و حضور چه شد

خنده ها روی لب چرا افسرد؟

 گل  انسانیت مگر  پژمرد ؟

  پیرهم  چهره ی جوان می شد

   جهد می کرد و قهرمان می شد

   خطبه خوان بود بی غل و بی غش

  دردل  آب  ها  نبود  آتش

 سخن  پوچ و حرف خام نبود

 نقد ها  تیغ انتقام نبود

    موعظه روشن و ولایی بود

    خالی از  رنگ خود نمایی بود

    آه وافسوس آن بهار چه شد

    آن همه  نقش بی شمار چه شد

    عشق ها بوی ایمنی  می داد

    از دل سنگ روشنی می زاد

   باید از اشتباه بر گردیم

   صادقانه به راه بر گردیم

   لایق  مدح و آفرین بودید

    آن زمانی که خوشه چین بودید

    چه شد آن ُخلق و خوی انسان ساز

   به کجا رفت  آن طلیعه ی ناز

    کینه و دشمنی به نام خدا ؟

     جنگ  و اهریمنی به نام  خدا ؟

   آب و آیینه ها  کجا  رفتند

  اهل دین و دعا کجا رفتند

 یادتان هست عید با ما بود

  کاروان امید با مابود

 بار دیگر صفا ی ما برگرد

 ای خدایِ  خدایِ ما برگرد

   شعرها تان  همه کنایه شدند

  خط به خط باعث گلایه شدند

تا که خورشید عشق می تابید

چشم  ما روز وشب نمی خوابید

  باید از انتقام بر گردیم

 از  بت  اتهام  بر گردیم

  هر کسی فتنه می کند خام است

  یا  که در بند  نفس بد نام است

  صاحب پست ها اگر پَستند

 دست بیگانگان سر مستند

حیله گرها مسیر  می بندند

دام در راه  شیر می بندد

 با حلال و  حرام  خوکردند

 هر چه کردند  بی وضو کردند

 شهر اگر شور گشت و عاصی شد

 فکر و ذکر و دعا سیاسی شد

 خط  خطی کرده اید مردم را

 بازهم  خورده اید گندم را

آتشی  زاد و نورتان را برد

  روحتان با نفوذ شیطان مرد

    با مسلمان خام در گیرم

   همه با این  مقام در گیرم

   بیش ازاین کار را گره نزنید

    دست   ابرار  را گره نزنید

     دوستان هر که بسته ی خط شد

    گر چه علامه بود منحط شد

   هر کسی را گروه  ناکس  برد

  نامش از نامه ی خدا خط خورد

 از چپ و راست دور باید شد

  بنده ی ذات  نور باید شد

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):