🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قصّه ات
مثنوی تر
بر زبان مردمک
جاری جان رگ
مرا توسن می کرد …
سخت و سرکش
لگام به لحظه می زد …
با اَبَر پاهای طلب
مهمتر، رنگی از اَبرَش
خالی سفید بر پیشانیش
مثل اشک
می دوید به بر
قصّه ازین فراتر می رفت…
ساغرم می شد ، به چشم
به نوشا نوش شیرین و
هرچه فرهاد تر
داستان هزار بیستون دلبریت
زیر زیب و زیپ لب
دقایم را
رنگ امردادِ زمزمه می زد…
طعمی از ملس
شور شیرین می زد به رگ
مژگان مجرایی ارغوانی می گشت
تا لبریز خط هفتم جامهای لب
هفتم امرداد نود و هشت
امرداد : بی مرگ
ابرش : اسبی با خالهای غیر رنگش
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مرداد 8, 1398
👏👏👏
با درود بیکران بر استاد گرامی ام
🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 8, 1398
جناب رشنو عزیز ، اوج را در ” خط هفتم جام های لب” خواندم …. اگر منظور همان هفت خط باشد ، معنای خطوط های قبل هم عوض می شود در ذهنم.
عاشقانه ای بود به ظاهر که در باطن چنین نبود و این اتفاق بسیار ماهرانه افتاده بود.
درود بر شما
پاسخ
مرداد 8, 1398
سلام و درود بر حضرت استاد
پر بار و قابل تامل
خط هفتم لب یا همان خط هفتم پیله شراب را
تداعی میکند . بعبارتی دیگر هوش و ذکاوت
شاعر را میرساند که تا خط هفتم که نهایت
عشق است و دلدادگی است ،رفته است .
درود بر افکار والای شما
💐🌹💐🌷💐🌺🌿🍃
پاسخ
مرداد 9, 1398
درود بر شما استاد رشنو گران مهر
شاهکار آفریده اید.
مانا باشید
در پناه حق
پاسخ
بستن فرم