![معصومه محمدی سیف](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/07/photo_2017-06-19_10-03-24-e1588242692320.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ایستگاه
ایستاده ام در سراشیبی تندِ لحظه هایِ مسکینِ تنهایی.
ایستگاه پُر از چمدانهای خسته
و سوتِ قطارِ بی رمقی که از آغوش دلتنگی میگریزد.
آن سوتر،
هوای خاکستری باد و باران،
با صدایی واضح تر از رؤیا،
پُر از آشفتگیِ رنگینِ خیالِ سفری ناتمام.
تمام ابعادِ تنهاییِ مسافر، از ریلِ زمان، خارج.
تنها،
سکوت می ماند که سایه های مسیر را پر از سوتِ سردِ قطار میکند.
قطار بی رمق در جیغ ِپنهانِ مسافر،
فصل انفصال عشق است.
و اضطراب افسرده ی خاطره ای پرهیاهو.
معصومه محمدی سیف
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم