🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پدر چشمانتظارِ خورشید
طولانے
بہ مدّتِ مدید
مَرد مُرد
وَ من با ڪولہبارِ ڪودڪے
بارها
هنگامِ شمارش ده انگشتم
در مُشتِ خواب
شب دهانم از تلخقرصِ ماه پُر
وَ روز
سوارِ دوچرخۂ آفتاب
ڪوچہ را تا تہِ جیغِ ڪلاغ دویدم!
تاریڪے نزدیڪ آمد
روشنے فردا و پس فردا شد
فصلفصل
_ مُفصَّل فاصلہ
وَ بابا از هیچڪجا
اقامۂ نیآمدن را ادامہ داد!
فهمیدم
برادرم چڱونہ لبخندش پرواز
دیگر موشڪ ڪاغذے نمےسازد
خواهرم از ڪے
اشڪ قے
بُردارِ چشمانش وقتِ اذان
اذن داده بغل ڪند دریا را
چرخِ خیّاطےِ مادر چرا
بـے ویارِ صداےِ ڪار
_ هار
چینِ دامانِ خصوصے
رختِ عروسے مےدوزد!
فهمیدم
مرگ خیابانے یڪطرفہ
براےِ همیشہ چیزِ بـے خودےست
بلہ خداحافظے
چیزِ بـے خودےست براےِ همیشہ!
آه لعنت بر ڪلیشہ
رحمت بر او ڪہ…
ــــــــــــــــــــــ
سیّدمحمّدرضا لاهیجے
ساڪوتے. هند. دهلےنو
ــــــــــــــــــــــ
پ ن:
براے دخترم شعر ڪہ دیگر بابا ندارد!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
خرداد 5, 1402
بعضی خیزها به سمتِ سپید اشتباهِ مسلّم است، اینکه منظومسرایی نزدیک به خوب و خوب و حتّی مقرّب بهغایتِ عالی باشیم دلیل نمیشود که تقوایِ سپید نیز در ما باشد، یا این برداشتی نزدیک به غلطست که اگر دانا به نظاممندی منظومیم قطعاً سپیدسرای خوبی نیز هستیم!
همچنان که بعد از قریحه خداداد هر شاعرِ منظومسرا بایسته و شایسته است قریحهاش را در پرورشگاهِ اشعار کهن و عروض و صنایع و بدایع و کالبدشناسی واژه و فروضِ بسیار دیگر پرورش دهد، سپید و منشقات سپید نیز مشی و روش و مرامنامگی خود را داراست که جز مطالعه فنون غیر ایرانی آن و مطالعهٔ اشعار اصحاب شعر سایرِ ملل حاصل نشده و نمیشود!
خلاصه شاعری که بدونِ رجوع به ضوابطِ سپیداندیشی و آگاهی از آن تنها بر مبنایِ تکیه بر قریحه و سیاقِ نوشتاریِ منظومسراییاش مشاقی کند نه آنچه نوشته سپیدست نه قیمت و مقام سپید دارد بلکه زحمتی بر خود بار کرده و دستنویسی بر کارنامه خود افزوده که حتّی به ارج و ارزشِ اشعار منظومش نیز صدمه و لطمه زده و میزند!
متأسفانه با بعضی از شاعران غایب و حاضر هم نمیشود این مطلب را در میان گذشت چرا که بجایِ شنیدنِ خیری که در حرف توست، خود را بری از هر اشتباه شعری دانسته و حرفت را دونِ شخصیّت و شعر خود میدانند و بیشتر اعدادِ تقویمِ سالهایِ منظومسرایی خود را نشانت میدهند یا عکسی که با فلان آقا و خانم شاعر انداختهاند به رخت میکشند!