🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ببار ای ابر رحمت
مرا بگذار تا دلواپس احوال خود باشم
اسیر سایه روشن هایی از تمثال خود باشم
دلم خالیترین پس کوچه لبریز حیرانی است
غروب هر خیابانی که مالامال خود باشم
نمی فهمد کسی غیر از تو راز قصه ی ما را
تو هم بگذار تا اینکه خودم دنبال خود باشم
بهاران رفت و باید هر دلآشوب خزانی را
به فکر آب و رنگ میوه ها ی کال خود باشم
تمام عمر خود را نذر این کردم که فهمیدم
چگونه لایق ایامی از هر سال خود باشم ؟
درون کوله بارم جز غم و خسران نمی بینم
اگر در جستجوی ذره المثقال خود باشم
ببار ای ابر رحمت تا به زیر نم نم مهرت
درون دیدگانم قطره سیال خود باشم
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (10):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (13):
مرداد 1, 1402
درود بر شما
عالی بود
لذت بردم🌷👏👏👏
پاسخ
مرداد 1, 1402
سلام و درود
بسیار عالی
در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
مرداد 1, 1402
درودتان باد جناب استاد معصومی ادیب گرانقدر
زیبا سروده اید و دلنشین و چه زیبا خوانده اید با آهنگ زیبای سه تار
حظ وافر بردم
زنده باد👏👏👏👏
نویسا مانید وسبز وسرفراز و درخشان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 1, 1402
سلام و درود و ارادت
پاسخ
مرداد 1, 1402
دستمریزاد …👏👏👏💐💐💐
پاسخ
مرداد 2, 1402
درودها👏👏👏🌹
پاسخ
مرداد 3, 1402
احسنت بر شما
🌺🌸👏👏👏🌺🌸🌺🌸
پاسخ
بستن فرم